آمار مطالب

کل مطالب : 61
کل نظرات : 0

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 10
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 104
بازدید ماه : 149
بازدید سال : 846
بازدید کلی : 30901

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 104
بازدید ماه : 149
بازدید کل : 30901
تعداد مطالب : 61
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : سیدجلال اندایش
تاریخ :
نظرات

جراحی تشنج

 

درآمد

صرع عارضه‌ای است که در آن بیمار دچار تشنج‌های متوالی می‌شود. تشنج به عنوان یک اختلال در تخلیه الکتریکی سلول‌های عصبی مغز شناخته شده که موجب بروز مشکلاتی در فعالیت‌های عصبی، حرکتی و روانی فرد می‌گردد.
انواع تشنج به ناحیه اولیه‌ی مغز که دچار اختلال شده بستگی دارد. صرع نوعی تشنج نیست و تنها به رخ دادن متوالی تشنج اطلاق می‌شود. اگر دلیل رخ دادن تشنج‌ها مشخص نباشد، صرع اولیه و یا صرع ایدیوپاتیک نام دارد که ویژگی‌های آن شامل موارد زیر می‌باشد:

  • بروز چند فعالیت‌ غیر معمول الکتریکی در مغز موجب ایجاد تشنج‌ها می‌شود.
  • در اثر فعالیت‌های الکتریکی، ناحیه مشخصی از مغز متأثر می‌گردد که باعث نوع خاصی از تشنج می‌شود.
  • اگر تمامی نواحی مغز تحت تأثیر فعالیت‌های الکتریکی غیر معمول باشند، یک تشنج کلی ایجاد می‌شود. این بدین معناست که هوشیاری فرد از دست رفته و یا مختل می‌‌گردد. در این موارد معمولاً دست‌ها و پاها سخت شده و جهش دارند.
  • حین رخ دادن تشنج، نوعی خاصی از تشنج می‌تواند به نوع دیگری تبدیل شود. به طور مثال، یک تشنج می‌تواند به صورت نقطه‌ای یا پارشیال باشد و دست‌ها و پاها را تحت تأثیر قرار دهد و در ادامه فعالیت‌های ماهیچه‌ای در دیگر نواحی بدن گسترش می‌یابد و بدین ترتیب یک تشنج کلی رخ می‌دهد.
  • تشنج می‌تواند در اثر تب شدید در کودکان ایجاد شود که به عنوان صرع در نظر گرفته نمی‌شوند.

عوامل ایجادکننده صرع

افراد سالم ممکن است در شرایط خاص دچار تشنج شوند. اگر تشنج‌ها دلیل مشخصی داشته باشند، این عارضه به عنوان صرع ثانویه شناخته خواهد شد. برخی عوامل ایجاد کننده در ذیل آورده شده است:

  • وجود تومور
  • عدم توازن شیمیایی قند یا سدیم محلول در خون
  • صدمه به سر
  • استفاده از برخی مواد شیمیایی سمی و یا مصرف مواد مخدر
  • ترک الکل
  • سکته و خونریزی داخلی پس از آن
  • آسیب‌های حین تولد

علائم صرع

  • تشنج کلی: در این نوع تشنج تمامی نواحی مغز (قشرهای مغز) تحت تأثیر هستند.

    • بیمار در ابتدای تشنج با صدای بلند گریه کرده و یا صدایی تولید می‌کند، برای چند لحظه بدنش سخت شده و در ادامه حرکات ریتمیک در دست‌ها و پاها رخ می‌دهد. در انتها و به صورت تدریجی از شدت حرکات کاسته می‌شود.

    • معمولاً حین تشنج چشم‌ها باز است.

    • بازگشت به هوشیاری تدریجی بوده و طی چند لحظه رخ می‌دهد.

    • از دست دادن کنترل ادرار رایج است.

    • اکثر بیماران پس از یک تشنج کلی برای مدتی گیج هستند.
  • تشنج‌های موضعی یا پارشیال: تنها بخشی از مغز تحت تأثیر قرار می‌گیرد که به ناحیه تحت تأثیر فعالیت‌های غیر معمول الکتریکی وابسته است.

    • اگر ناحیه‌ای از مغز که مسئول کنترل حرکات دست است دچار اختلال گردد، تنها دست‌ها دچار حرکات ریتمیک یا جهش می‌شوند.

    • اگر دیگر نواحی مغز تحت تأثیر قرار گیرد، علائم آن شامل احساسات غیر طبیعی و یا حرکات تکرار شونده است مانند بازی‌ کردن با لباس و یا نشان دادن بیش از حد احساسات.

    • در برخی مواقع طی یک تشنج پارشیال بیمار گیج به نظر می‌رسد. از لحاظ سطح هوشیاری، پزشکان معمولاً لغت پیچیده را برای این بیماران که بین هوشیاری کامل و عدم هوشیاری هستند، بکار می‌برند.

    • نبود تشنج و یا بروز تشنج‌ مختصر که در کودکان شایع‌تر است.

    • نقص در هوشیاری که بیمار به صورت بی‌حرکت به نقطه‌ای خیره می‌شود.

    • چشم‌ها به صورت تکرار شونده باز و بسته شده و یا حرکات خاصی به صورت تکرار شونده انجام می‌شود.

    • معمولاً این نوع تشنج‌ها بسیار کوتاه هستند و در مدت چند ثانیه رخ می‌دهند. برخی بیماران در طول روز چندین مرتبه دچار این تشنج می‌شوند.

درمان

هدف از درمان عدم ایجاد تشنج، بدون بروز عارضه جانبی است. این هدف در بیش از 60% بیمارانی که داروهای ضد تشنج مصرف می‌کنند، تحقق می‌یابد. هر چند در بسیاری از بیماران موجب بروز عوارض جانبی شده و در برخی دیگر که دچار صرع مقاوم در برابر داروها هستند، تشنج متوقف نمی‌شود. مونوتراپی (تنها استفاده از یک نوع دارو) مهم است زیرا می‌تواند احتمال بروز عوارض جانبی را کاهش دهد و از تأثیر داروها بر روی یکدیگر جلوگیری کند. به علاوه مونوتراپی از پُلی‌تراپی ارزان‌تر خواهد بود.

درمان دارویی

عمده‌ترین درمان دارویی مصرف داروهای ضد تشنج است که انتخاب دارو به تشخیص دقیق سندرم صرع، مکانیزم پاتولوژیک آن، نوع تشنج و علائم خاص صرع بستگی دارد.

درمان جراحی

هر چند جراحی درون جمجمه دارای ریسک‌هایی است اما این ریسک‌ها با ریسک تشنج کنترل نشده برابری ندارد. یک بیمار کاندید برای جراحی باید از بی نتیجه بودن مصرف داروها مطمئن باشد و انتظار رود که تنها با انجام جراحی بهبود یابد.
دو دسته اصلی جراحی مغز برای درمان صرع در نظر گرفته می‌شود: درمانی و تسکینی. معمول‌ترین روش تسکینی روش کالوسوتومی قدامی است که برای بیماران دارای تشنج‌های غیر قابل درمان آتونیک، مناسب است. در مقابل جراحی آمیگدالوهیپوکامپکتومی (Amygdalohippocampectomy)، از جراحی‌های درمانی می‌باشد.

کالوسوتومی قدامی

این روش از قدامِ سر انجام می‌شود. تا زمانی که جسم پینه‌ای برش داده می‌شود از یک شانت کمری برای تخلیه مایع مغزی-نخاعی و دسترسی بهتر به ناحیه تحت عمل استفاده می‌گردد.
یک برش U شکل در بخش قدامی جمجمه ایجاد شده و یک ناحیه از جمجمه به صورت فلاپ برداشته می‌شود. از این مرحله به بعد برای مشاهده ناحیه، از یک میکروسکوپ استفاده خواهد شد. بعد از برش، چسبیدگی‌های بین قشر و فالکس (Falx) به وسیله‌ی کوتر دو قطبی جدا می‌شوند و جسم پینه‌ای قابل مشاهده خواهد بود. در ادامه دو شریان پریکالوسال جدا شده و جسم پینه‌ای از خط میانی آن برش می‌خورد. برش به صورت عمقی بوده تا اینکه به کاووم سپتوم پلوسیدیم وارد می‌شود.
به وسیله‌ی یک کوتر دو قطبی، جسم پینه‌ای بریده می‌شود. تاج، منقار و بدنه آن جدا شده و برداشتن آن از خلف ادامه پیدا می‌کند تا سپلینیوم سالم باقی بماند.
در این مرحله شانت برداشته شده و شرایط طبیعی فشار مایع مغزی-نخاعی بازیابی می‌شود. غشای دورا بسته شده و در نهایت فلاپ برداشته و بسته می‌شود.

آمیگدالوهیپوکامپکتومی

روش‌های دسترسی مختلفی برای آمیگدالوهیپوکامپکتومی مطرح شده‌اند اما به طور نمونه روش ترانس کورتیکال شرح داده می‌شود.
یک برش خطی در جمجمه ایجاد می‌شود. فاسیا تمپورال برش داده شده، از پری‌استئوم جدا شده و از طرفین باز می‌شود. با استفاده از نورونویگیشن (Neuronavigation)، برداشتن به سمت قطب تمپورال انجام می‌گیرد.
برداشتن چین‌های قشری (Gyrus) پاراهیپوکامپال با برداشتن آنکوس (Uncus) و پیشرفت به میانه و خلف انجام می‌پذیرد. برای جلوگیری از آسیب به شریانی خلفی سریبرال باید سومین عصب جمجمه‌ای، ساقه‌ی مغز و مرز پیا سالم نگهداشته شوند.
بعد از برداشتن چین‌های قشری پاراهیپوکامپال، برای حرکت به طرفین در فضای ایجاد شده، هیپوکامپس آزادتر می‌شود. برداشتن هیپوکامپال از قدام به خلف ادامه پیدا می‌‌کند. حفره ایجاد شده بازبینی می‌شود و در ادامه فرآیند انعقاد انجام می‌پذیرد. باز کننده‌های جمجمه برداشته شده و غشای دورا بسته می‌شود. فلاپ استخوانی نیز به محل خود در جمجمه بازگردانده می‌شود.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 1392
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سیدجلال اندایش
تاریخ :
نظرات

اختلال زبان و ارتباط در سکته مغزی شایع است و توسط گفتار درمان در تیم توانبخشی سکته مغزی درمان می شود.

آفازی ، اختلال در زبان است ولی ضایعات تیپیک که باعث آفازی می شوند درک مطلوب را تحت تاثیر قرار می دهند و استفاده از symbolicmaterial با هدف برقراری ارتباط معنی را مختل می کنند. معاینه زبان باید شامل بیان ، فهم زبانی ، نام بردن، خواندن، نوشتن، تکرار کردن باشد.

اگرچه زبان عملکردی است که مربوط به نیمکره چپ یا غالب است برخی عوامل ارتباطی مثل prosody )قواعد بدیعی ) تحت کنترل نیمکره غیر غالب است

آناتومی:

آفازی بروکا: ضایعه نزدیک اپرکولوم فرونتال(پیشانی) ، قدام به پره سنترال ژیروس به این ناحیه بروکا می گویند ویک ناحیه پره حرکتی  است و نزدیک ناحیه حرکتی دهان از کورتکس اولیه حرکتی قرار دارد. در این آفازی درک به طور خفیف تاثیر گرفته و نقص در بیان وجود دارد ،نمی توان آن را نقص تنها ی حرکتی دانست.

آفازی ورنیکه: بخش خلفی فوقانی اولین ژیروس تمپورال نزدیک کورتکس اولیه شنوایی .

ضایعاتی که نزدیک ناحیه بروکا وورنیکه هستند ولی خود آنها را درگیر نمی کنند به ترتیب آفازی ترانس کورتیکال حرکتی و حسی نامیده می شوند.

Aprosodia: ضایعات اپرکولوم فرونتال در نیمکره راست یا غیر غالب. این فرد به صورت flat صحبت می کند و نمی تواند روی جملات مورد نظر استرس وارد کند . ولی آنها می توانند مطالب هیجانی گفتار دیگران را بشنوند و درک کنند .

آگنوزیا : نقص در ناحیه پیشانی پریتال است. نمی توانند   prosody احساسی را در گفتار دیگران درک کنند ولی می توانند prosody را بدون اشکال بیان کنند.

آفازی conduction : اشکال در تکرار، آسیب فاسیکل قوسی ، فاسیکلی است که لوب تمپورال(گیجگاهی) را به فرونتال(پیشانی) وصل می کند. اشکال در خواندن (آلکسی) ، اشکال در نوشتن (آگرافی) یا قطع ارتباط ناحیه اولیه زبان با ناحیه اولیه بینایی است که به دلیل ضایعات موجود در ژیروس angular در محل اتصال لوب پس سری و تمپوروپریتال است.

Apraxia : نقص در انجام حرکات مهارتی بدون وجود نقص حرکتی، حسی یا شناختی است. اشکال در انجام کار های ساده مثل استفاده از قاشق ، شانه یا این کارها را به صورت زمخت انجام می دهند. اگر اشکال در زبان وجود داشته باشد تشخیص آپراکسی مشکل است چون معاینه کننده باید مطمئن باشد که فرد منظورش را می فهمد و دستور داده شده را درک کرده است . اشکال در انجام حرکت بای بای،  hitch hiking درسکته نیمکره چپ رخ می دهد و اندام غیر فلج در چپ را درگیر می کند.

قطع right cortical association area از نیمکره چپ به دلیل آسیب فیبرهای ant callosal .در این حالت مغز راست نمی تواند تشخیص دهد که مغز چپ چه کاری می خواهد انجام دهد.

بیماران با سکته مغزی پریتال راست مشکل در لباس پوشیدن دارند اگر چه قدرت و انعطاف پذیری کافی را دارند. این آپراکسی لباس پوشیدن نام دارد ولی آپراکسی واقعی نیست زیرا نقص عملکرد مهارتی حرکتی نیست بلکه نقص درک فضایی spatical perception است که فرد نمی تواند استین ها و گردن لباس را پیدا کند.

مشابه این، بیماران آپراکسی ساختمانی ،،مشکل در کپی کردن تصاویر دارند که به دلیل نقص visuospatial در سکته های پریتال راست رخ میدهد.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 3045
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سیدجلال اندایش
تاریخ :
نظرات

ارتباط، گفتار و زبان

انسان موجودی اجتماعی است که بسیاری از لحظات زندگیش را در تبادل اطلاعات، احساسات، اندیشه و انتظارات خود و دیگران می گذراند. برقراری ارتباط با افراد که به معنی انتقال یک پیام  از فرستنده آن به گیرنده (ها) است، از راه های متنوعی صورت می گیرد. سخن گفتن یکی از کارآمدترین و در دسترس ترین ابزار ارتباطی انسان هاست. اما بسیاری از پیام ها از راه هایی همانند حالات چهره، حرکات بدن (مثل حرکت دست یا سر)، اشاره ها، آهنگ صدای گوینده و حتی زیروبمی  صدا یا سرعت گفتار او منتقل می شوند. به قول شاعر:

انسان موجودی اجتماعی است که بسیاری از لحظات زندگیش را در تبادل اطلاعات، احساسات، اندیشه و انتظارات خود و دیگران می گذراند. برقراری ارتباط با افراد که به معنی انتقال یک پیام  از فرستنده آن به گیرنده (ها) است، از راه های متنوعی صورت می گیرد. سخن گفتن یکی از کارآمدترین و در دسترس ترین ابزار ارتباطی انسان هاست. اما بسیاری از پیام ها از راه هایی همانند حالات چهره، حرکات بدن (مثل حرکت دست یا سر)، اشاره ها، آهنگ صدای گوینده و حتی زیروبمی  صدا یا سرعت گفتار او منتقل می شوند. به قول شاعر: رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون. شاید برای بسیاری از شما پیش آمده که احساس کرده اید آنچه فرد مقابل شما می گوید، نظر واقعی او نیست و و این از چهره اش پیداست. مثلا سعی می کند خودش را خونسرد نشان دهد در حالی که صورتش بر افروخته است، بدنش ناآرام و بی قرار است و در حین صحبت دائما تپق می زند!  هرچند راه های غیر زبانی حجم وسیعی از اطلاعات را منتقل می کنند، اما به نظر نمی رسد کسی حاضر باشد از  ارتباط زبانی چشم پوشی کند.

اگر بخواهیم نگاه دقیق تری به ارتباط زبانی داشته باشیم لازم است با دو مفهوم مهم آشنا شویم:

·         زبان: زبان را می توان به عنوان یک رمزمشترک اجتماعی یا نظام قراردادی تعریف کردکه با استفاده از نمادهای قراردادی وترکیب قانونمند این نمادها با یکدیگر، برای نشان دادن مفاهیم، به کار گرفته می شود. مثلا بین افراد فارسی زبان یک قرارداد وجود دارد مبنی بر اینکه برای نام بردن از آنچه که موجب روشنی روز و تابش آفتاب میشود، از کلمه "خورشید" استفاده کنند. در تمام زبان ها از کنار هم قرار دادن کلمات ، جمله می سازند. چگونگی کنار هم  بودن کلمه ها از قوانین خاصی پیروی می کنند که اگر رعایت نشوند، ممکن است جمله را از نظر دستوری و یا معنایی خراب کنند. مثلا: ترکیب « علی آمدند و برادرش» از نظر دستوری غلط است . چراکه ترتیب کلمات آن به هم ریخته است. اما جمله « سیب علی را خورد »، از نظر  معنایی اشتباه است.

ارتباط زبانی ممکن است به شکل گفتاری و یا نوشتاری برقرار شود.

·         گفتار شکل خاصی از ارتباط زبانی است که در آن  از  نشانه های آوایی قراردادی برای برقراری ارتباط استفاده می شود. گفتار یک پدیده اجتماعی و آموختنی است. پس اگر نوزادی به هر دلیلی از جامعه انسانی دور نگه داشته شود، و یا به قدر کافی در معرض گفتگو قرار نگیرد، سخن گفتن را اصلا یا به صورت کامل یاد نمی گیرد.

در هر ارتباطی یک فرد تلاش می کند تا منظور خود را از راه هایی که گفته شد به دیگران برساند. حال اگر کسی در فرستادن پیام خود و یا درک پیام های سایر افراد مشکلی داشته باشد، مشکوک به داشتن اختلال زبانی یا گفتاری است. تشخیص و درمان این اختلالات بر عهده آسیب شناسان گفتار و زبان ( متخصصین گفتاردرمانی) است.

تعداد بازدید از این مطلب: 1004
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سیدجلال اندایش
تاریخ :
نظرات

دو زبانگی یا یادگیری همزمان دو زبان

هر کسی می تواند یک زبان جدید بیاموزد. هرچند این کار برای برخی افراد راحت تر است اما برای همه امکان پذیر می باشد. افرادی که می توانند به دو زبان صحبت کنند، دوزبانه نامیده می شوند.

کودکان نیز می توانند دوزبانه باشند. آن ها می توانند زبان دوم را در خانه، مدرسه یا محیط جامعه فرابگیرند. برخی از کودکان هردو زبان را خیلی خوب می آموزند. اما گاهی اوقات یک زبان را بهتر از دیگری می دانند. زبانی را که کودک بهتر می داند، زبان غالب می نامند. ممکن است در طول زمان، زبان غالب تغییر کند، به ویژه اگر کودک به طور منظم از آن استفاده نکند.

به دوزبان سخن گفتن مانند هر مهارت دیگری است. آموختن آن نیازمند تمرین زیادی است که یاری والدین را در تدارک چنین  فرصتی می طلبد. بدون تمرین، ممکن است درک هردوزبان یا صحبت کردن با آن ها برای کودکان دشوار باشد.

چگونه دوزبانه بودن را به فرزندم بیاموزم؟

راه های متعددی وجود دارد تا به کودکان بیاموزیم به بیش از یک زبان سخن بگویند. شما می توانید:

  • از ابتدا از هردو زبان استفاده کنید. بسیاری از کودکان در شرایطی رشد می کنند که دوزبان را همزمان می آموزند.
  • در خانه فقط از یک زبان استفاده کنید. کودک با ورود به مدرسه زبان دوم را خواهد آموخت.
  • فرصت های متعددی برای کودک فراهم کنید تا هردو زبان را بشنود و استفاده از آن ها را در موقعیت های مختلف تمرین کند.

آیا یادگیری دو زبان می تواند باعث بروز مشکلات گفتار و زبان شود؟

خیر. در سراسر جهان کودکان زبان های متعددی می آموزند، بدون این که به مشکلات گفتار و زبان مبتلا شوند. مهارت های زبانی کودکان دو زبانه نیز همانند سایر کودکان رشد می کنند.

از کودکی که بیش از یک زبان می آموزد چه انتظاری داشته باشم؟

هر کودک دوزبانه ای منحصر به فرد است. رشد مهارت ها در دو زبان بستگی به میزان و کیفیت تجارب کودک در استفاده از هردو زبان دارد. برخی از راهنمایی  های اساسی در ادامه می آیند:

  • همچون سایر کودکان، کودکان دو زبانه نخستین کلمات خود را در حدود سن یکسالگی بیان می کنند( مثل ماما، بابا ). حدود دو سالگی بیشتر کودکان دو زبانه از عبارات دو کلمه ای استفاده می کنند ( مثل "توپ من" یا "آب نه"). این همان مراحل برجسته  رشد گفتار و زبان است که کودکان تک زبانه نیز طی می کنند.
  • گه گاه ممکن است کودک قواعد دستوری دو زبان را با هم مخلوط کند یا هم زمان در یک جمله از واژه های هردو زبان استفاده نماید. این یکی از بخش های طبیعی رشد زبان در دو زبانه هاست.
  • وقتی زبان دوم مطرح است، ممکن است برخی از کودکان برای مدتی خیلی صحبت نکنند. گاهی اوقات ممکن است این "دوره سکوت"چند ماه طول بکشد. این هم طبیعی و گذراست.

برای کمک به دوزبانه شدن فرزندم از چه منابعی می توانم استفاده کنم؟

  • کتاب ها.شما می توانید برای فرزندتان به هردو زبان کتاب بخوانید. کتاب فروشی ها، کتاب خانه ها و اینترنت کتاب های مورد نیاز شما را تامین می کنند.
  • نوار صوتی و سی دی.نوارها و سی دی هایی که به زبان دیگری باشند هم مفید هستند. آواز خواندن هم راه بسیار خوبی برای معرفی زبان دوم است که می تواند بسیار هم سرگرم کننده باشد.
  • نوارهای ویدیو و دی وی دی ها.برنامه های کودکانه به بسیاری از زبان ها موجودند. این برنامه ها اغلب به کودکان اعداد، حروف، رنگ ها و کلمات پایه را یاد می دهند.
  • برنامه های زبان.کودکان می توانند زبان دوم را در اردو های زبان یا در برنامه های آموزشی دو زبانگی فرابگیرند. این وضعیت به کودکان فرصت می دهد تا با سایر بچه ها به هر دو زبان صحبت کنند. برنامه برخی از مدارس به گونه ای است که به کودکان امکان می دهد تا از سنین پایین زبان دوم را بیاموزند.

اگر کودک من در برقراری ارتباط مشکل داشته باشد، آیا باید تنها از یک زبان استفاده کنم؟

در چنین شرایطی بهتر است با کودک خود به زبانی صحبت کنید که راحت ترید. حتی اگر او در مدرسه از زبان دیگری استفاده می کند هم این موضوع صادق است. اما سعی کنید که تغییر ناگهانی در وضعیت معمول فرزندتان ایجاد نکنید. این کار استرس آور است.

درصورتی که کودک در هر دو زبان با مشکل روبرو باشد، ممکن است به کمک تخصصی نیاز پیدا کند.

تعداد بازدید از این مطلب: 1265
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سیدجلال اندایش
تاریخ :
نظرات

كنش پريشي (آپراكسي گفتار) در كودكان

کنش پریشی گفتار چیست؟

کنش پریشی گفتار کودکان یک اختلال گفتاری حرکتی است. کودکان مبتلا به این اختلال در گفتن صداها، هجاها و کلمات مشکل دارند. این مشکل ناشی از ضعف عضلات یا فلجی نیست. بلکه برنامه ریزی مغز برای حرکت بخش هایی از بدن که در گفتار دخالت دارند (مانند لب ها، فک و  زبان) دچار اشکال است.کودک می داند که می خواهد جه بگوید، اما مغز او در هماهنگ کردن حرکات عضلاتی که برای گفتن این کلمات مورد نیاز هستند با مشکل روبروست.

علائم کنش پریشی گفتار کودکان کدامند؟

همه کودکان مبتلا به کنش پریشی گفتار مثل هم نیستند. تمامی علائمی که در ادامه به آن ها اشاره می شود ممکن است در هر کودکی دیده نشوند. لازم است کودک توسط یک آسیب شناس گفتار و زبان (گفتاردرمانگر) که در مورد کنش پریشی دانش کافی داشته باشد، مورد ارزیابی قرار گیرد تا وی بتواند احتمال وجود سایر علل اختلالات گفتاری را نفی کرده و تشخیص قطعی بدهد. موارد کلی که انتظار وجود آن ها می رود عبارتند از:

 

در سنین بسیار پایین:

  • کودکان مبتلا دردوره نوزادی کوکو (صداسازی نوزادان دو- سه ماهه) و قان و غون نمی کنند.
  • نخستین کلمات دیر پیدا می شوند و اغلب در تلفظ آن ها بعضی صداها حذف می شوند.
  • تنوع آواهایی که تولید می کنند ( واکه ها و همخوان ها) کم است.
  • در پیوتد دادن صداها به یکدیگر مشکل دارند، ممکن است بین صداها مکث های زیادی وجود داشته باشد.
  • به طرق مختلفی کلمات را ساده تر می کنند. مثلا صداهای ساده تر را جانشین صداهای سخت ترکرده یا صدای سخت را حذف می  کنند ( هرچند همه کودکان چنین کاری می کنند، اما این وضعیت در کودکان مبتلا به آپراکسی (کنش پریشی) گفتار بیشتر دیده می شود.).
  • ممکن است در خوردن مشکل داشته باشند.

کودکان بزرگتر:

  • در تلفظ صداها خطاهای بی ثباتی دارند که علت آن نداشتن رشد کافی نیست.
  • درک زبانیشان بسیار بهتر از توانایی بیانی آن هاست.
  • در تقلید از گفتار دیگران مشکل دارند، اما گفتار تقلیدیشان بهتر از گفتار خودبخودی آن هاست.
  • وقتی برای تولید صدایی تلاش می کنند و یا سعی می کنند لب ها، زبان و فک ها را برای حرکت مورد نظرشان هماهنگ سازند، ممکن است حرکاتشان کورمال کورمال به نظر برسند.
  • هرچه کلمات یا عبارات طولانی تر باشند در بیان آن ها بیشتر مشکل دارند.
  • به نظر می رسد که وقتی مضطرب هستند بیشتر مشکل دارند.
  • درک گفته های آن ها مخصوصا برای افراد ناآشنا سخت است.
  • به صورت متغیر و با آهنگ یکنواخت صداسازی می کنند، یا روی هجاها یا کلمات نامناسب تکیه می گذارند.

سایر مشکلات بالقوه

  • ضعف در لب ها، فک و/ یا زبان
  • تاخیر در رشد زبان
  • سایر مشکلات زبان بیانی مانند درهم ریختگی ترتیب کلمات در جمله و به یاد آوردن کلمات
  • مشکلاتی در هماهنگی یا اجرای حرکات ظریف
  • حساسیت بیش از اندازه یا کمتر از حد در دهان (مثلا از مسواک زدن یا غذاهای ترد خوششان نمی آید و یا ممکن است  نتوانند از طریق لمس چیزی را که در دهان دارند تشخیص دهند).
  • کودکان مبتلا به کنش پریشی یا سایر مشکلات گفتاری ممکن است در یادگیری خواندن، نوشتن و هجی کردن هم با مشکل مواجه باشند.

کنش پریشی چگونه تشخیص داده می شود؟

انجام یک ارزیابی شنوایی توسط شنوایی شناس می تواند احتمال وجود آسیب شنوایی را که از علل اختلالات گفتاری است منتفی سازد.

آسیب شناس گفتار و زبان که در این زمینه تجربه دارد، کودک را ارزیابی می کند. این ارزیابی شامل ارزیابی دهانی –حرکتی، آهنگ گفتار و رشد آواهای گفتاری است. گفتاردرمانگر می تواند کنش پریشی (آپراکسی) را تشخیص داده و احتمال سایر اختلالات گفتاری را نفی کند، مگر این که فقط بتواند یک نمونه گفتار محدود بگیرد که در این صورت تشخیص نسبتا با چالش مواجه می شود.

ارزیابی دهانی حرکتی شامل موارد زیر است:

  • بررسی وجود علائمی از ضعف یا تون عضلانی پایین در لب ها، فک یا زبان (چنین حالتی اصطلاحا دیزآرتری نامیده می شود)
  • بررسی میزان هماهنگی در حرکات دهانی از طریق واداشتن کودک به تقلید حرکات غیر گفتاری (مثل حرکت زبان به طرفین، لبخند زدن، اخم کردن، جمع کردن لب ها)
  • ارزیابی هماهنگی و توالی حرکات گفتاری از طریق ارائه تکالیفی مانند انجام سریع و متوالی حرکات گفتاری (دیادوکوکینتیک)که برای انجام آن لازم است فرد زنجیره ای از صداها را (مثل پا، تا،کا) تا جایی که می تواند تند تکرار کند.
  • بررسی توانایی های عادتی از طریق آزمودن مهارت های کودک در عملکرد یا موقعیت های روزمره زندگی (مثل لیسیدن آب نبات) و مقایسه آن با موقعیت های غیر عملکردی یا از پیش تعیین شده ( مانند تظاهر به لیسیدن آب نبات)

ارزیابی آهنگ گفتار (لحن) شامل موارد زیر است:

  • شنیدن گفتار کودک برای مطمئن شدن از این که می تواند در هجاهای کلمات و واژه های درون جملات تکیه های مناسبی به کار ببرد.
  • مشخص کردن این که آیا کودک می تواند با استفاده از تغییر در زیر و بمی و مکث حالات مختلف جملات را نشان بدهد؟ (  مانند: جملات پرسشی و خبری) ویا بخش های گوناگون جمله را مشخص کند؟ ( مثلاً: بین عبارات مکث کند نه در وسط یک عبارت)

ارزیابی صداهای گفتاری (تلفظ صداهای کلمات) عبارت است از:

  • ارزیابی واکه ها و همخوان ها (صامت ها و مصوت ها)
  • بررسی این که کودک تا چه حد می تواند صداها را به صورت منفرد یا در ترکیب با یکدیگر تولید کند (هجاها و شبه کلمات )
  • مشخص کردن این که دیگران تا چه حد می توانند گفتار کودک را در سطح تک کلمه، عبارات و گفتگو درک کنند.

ضمناً ممکن است آسیب شناس گفتار و زبان جنبه های درکی و بیانی زبان کودک و مهارت های تحصیلی او را ارزیابی کند تا مشخص شود که آیا مشکلات دیگری هم به طور همزمان وجود دارد یا خیر؟

کنش پریشی (آپراکسی) گفتار کودکان چگونه درمان می شود؟

تحقیقات نشان می دهند که اگر کودک مبتلا به آپراکسی جلسات درمانی متناوب ( 3 تا 5 مرتبه در هفته) و فشرده داشته باشد، موفقیت درمان بیشتر خواهد بود. تاثیر جلسات انفرادی نیز بیشتر از جلسات گروهی است. با پیشرفت کودک، نیاز به جلسات درمانی کمتر شده و جلسات گروهی هم ممکن است بهتر باشند.

 مداخله در مورد کودکی که مبتلا به آپراکسی تشخیص داده شده بربهبود طرحریزی، توالی و هماهنگی حرکات عضلات گفتاری متمرکز است. تمریناتی که منحصر به"تقویت"عضلات دهان باشند ، اگر با تمرکز بر تولید گفتار همراه نشوند تأثیری نخواهند داشت. کنش پریشی (آپراکسی) اختلال در هماهنگی گفتاراست، نه در قدرت.

برای بهبود گفتار ، کودک باید سخن گفتن را تمرین کند. با این وجود، بازخورد گرفتن از برخی از حواس مانند راهنماهای لمسی یا دیداری (مانند نگاه کردن در آینه ) هم به اندازه بازخوردهای شنیداری مفید خواهد بود. با چنین بازخوردهای چند حسی کودک با آمادگی بیشتری می تواند به تکرارر هجاها، کلمات، جملات و گفته های طولانی تر پرداخته وهماهنگی و توالی عضلانی مورد نیاز گفتار را افزایش دهد.

در صورتی که کنش پریشی گفتار سخن گفتن را بسیار سخت کند، می توان به مُراجع زبان اشاره یا یک سیستم ارتباطی جانشین یا مکمل (augmentative and alternative communication) را آموخت (مثل یک لپ تاب که گفته ها را بنویسد یا بیان کند). وقتی کودک در تولید گفتار پیشرفت کرد نیاز او به این سیستم ها کمتر می شود، اما می توان همچنان برای پشتیبانی از گفتارو یا تا زمانی که کودک به سطوح بالاتر پیچیدگی های زبانی برسد از آن ها استفاده کرد.

تمرین در منزل از اهمیت بالایی برخوردار است. می توان به خانواده ها تمریناتی ارائه داد تا به پیشرفت کودک کمک کنند و اجازه دهند که کودک راهبرد های جدید را در خارج از اتاق درمان هم به کار گرفته و پیشرفت بهینه در مان را تضمین نمایند..

یکی دیگر از موارد مهمی که خانواده ها باید به خاطر بسپارند این است که درمان آپراکسی به زمان زیاد و تعهد نیاز دارد. کودکان مبتلا به این اختلال نیازمند آنند که یک محیط پشتیبان به آن ها کمک کند در  برقراری ارتباط احساس موفقیت داشته باشند. در مورد کودکانی هم که از خدمات دیگری همچون فیزیوتراپی یا کاردرمانی استفاده می کنند ، لازم است خانواده ها و متخصصین به گونه ای برنامه ریزی کنند که کودک بیش از اندازه خسته نشده و بتواند از جلسات درمانی بهترین استفاده را داشته باشد.

تعداد بازدید از این مطلب: 1042
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سیدجلال اندایش
تاریخ :
نظرات

اختلالات زبانی دوران رشد

اگر به روند رشد طبیعی گفتار و زبان کودکان نگاه کنید، متوجه می شوید که آن ها از بدو تولد در مسیر برقراری ارتباط با اطرافیان خود قدم بر می دارند و با توجه به عکس العمل هایی که دریافت می کنند، به تدریج یاد می گیرند که از طریق صداسازی، اشاره و کاربرد کلمات با دیگران رابطه برقرار کنند. برقراری ارتباط کلامی دو وجه عمده دارد اول درک پیام های دیگران و دوم بیان خواسته ها و نظرات خود. یک کودک سالم که در محیطی طبیعی رشد می کند، به طور معمول این مسیر را طی می کند. کم کم بر تعداد واژگانش اضافه می شود و هرچند ممکن است تا حدودی در تلفظ کلمات مشکل داشته باشد، گفتارش برای اغلب نزدیکان قابل فهم است. با افزایش سن این اشکالات تلفظی هم برطرف می شوند و در نهایت یک کودک 5-6 ساله می تواند با الگوی گفتاری بزرگسالان صحبت کند و آماده ورود به دبستان و یادگیری شکل دیگری از زبان یعنی خواندن و نوشتن (زبان نوشتاری) باشد.

کودکی که به هردلیل در هر سنی متناسب با آنچه که از هم سالان او انتظار می رود، صحبت نکند و در درک گفتار دیگران هم مشکل داشته باشد، مشکوک به اختلال زبانی دوران رشد (developmental language disorder)است. برخی از ویژگی های زبانی این کودکان از این قرار است:

·         خزانه لغات محدودی دارند. یعنی تعداد کلماتی که مفهوم آن ها را درک می کنند، کم است و به همین دلیل برای سخن گفتن هم کلمات کافی در اختیار ندارند.

·         جملات آن ها اغلب کوتاه و از نظر دستوری ناقص یا اشتباه است.

·         معمولاً در جملات خود از حروف اضافه و ربط استفاده نمی کنند. به همین دلیل جمله های مرکب یا پایه و پیرو در گفتار آن ها دیده نمی شود.

·         در گفتار خود بیشتر از اسامی استفاده می کنند و ممکن است فقط تعداد کمی از افعال را به کار ببرند.

·         ممکن است کمتر از ارتباط کلامی استفاده کرده و با اشاره و حتی گریه و فریاد برای رسیدن به خواسته های خود تلاش کنند.

·         اغلب گفتاری نامفهوم دارند و مادر و گاهی پدر تنها کسانی هستند که می توانند منظور او را حدس بزنند.

·         اختلالات زبانی ممکن است با کج خلقی، رفتارهای پرخاشگرانه و یا انزواطلبی و گوشه گیری همراه باشد.

·         نقص در حافظه و توجه و تمرکز،  ضعف حسی و حرکتی در ناحیه دهان، آبریزش دهانی و  بیش فعالی از مشکلاتی هستند که ممکن است همراه با اختلالات زبانی دیده شوند.

سبب شناسی اختلالات زبانی دوران رشد

 اختلالات زبانی دوران رشد به دلایل مختلفی به وجود می آیند. عقب ماندگی ذهنی، کم شنوایی، اختلالات نافذ رشد (pdd)مانند اوتیسم و آسپرگر، مشکلات عاطفی و روانی، نقص در توجه که ممکن است همراه با بیش فعالی یا بدون آن باشد، همگی از عوامل مؤثر در ایجاد یا تشدید این اختلال هستند.

بدیهی است اختلالات زبانی همچون سایر مشکلات، از نظر شدت درجات مختلفی دارد و ممکن است در حد خفیف تا بسیار شدید دیده شود.

درمان اختلالات زبانی دوران رشد، بر عهده متخصصین گفتار درمانی است. به دلیل اینکه چنین اختلالاتی معمولا با مشکلات دیگری از جمله مسائل رفتاری، حرکتی یا ادراکی نیز همراه هستند، درمان کودک مبتلا نیازمند کار گروهی چندین متخصص ازجمله کاردرمانگر، روانشناس و شنوایی شناس خواهد بود.

تعداد بازدید از این مطلب: 1245
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سیدجلال اندایش
تاریخ :
نظرات

کنش پریشی( آپراکسی ) گفتار در بزرگسالان

کنش پریشی یک اصطلاح کلی است. این عارضه ممکن است بخش های مختلفی از بدن همانند دست یا پا را درگیر سازد. کنش پریشی گفتار، یک اختلال گفتاری حرکتی است. این اختلال در اثر صدمه به بخش هایی از مغز که مسئول کنترل سخن گفتن هستند، بوجود می آید. سایر اصطلاحاتی که در این مورد به کار می روند عبارتند از: کنش پریشی گفتار، کنش پریشی اکتسابی گفتار، کنش پریشی کلامی و دیس پراکسیا.

افراد مبتلا به کنش پریشی گفتار در ترتیب گذاری صداها در کلمات یا هجاها مشکل دارند. شدت این مشکل بستگی به شدت صدمه مغزی دارد.

کنش پریشی گفتار در کودکان هم دیده می شود. برای دریافت اطلاعات در این مورد به صفحه اختلالات گفتاری کودکان مراجعه فرمایید.

برخی از علائم و نشانه های کنش پریشی (آپراکسی ) گفتار کدامند؟

افراد مبتلا به کنش پریشی گفتار می دانند که می خواهند چه کلمه ای را بیان کنند، اما مغز آن ها در هماهنگ ساختن حرکات عضلانی که برای بیان آن کلمه مورد نیاز است، با مشکل روبروست. ممکن است چیزی کاملاً متفاوت، حتی یک کلمه ساختگی بگویند. مثلاً، ممکن است فرد مبتلا تلاش کند که بگوید "ساکت"، اما به جای آن بگوید "تامد" یا حتی "کاست". احتمال دارد که این فرد اشتباه خود را تشخیص بدهد و سعی کند کلمه صحیح را دوباره بگوید ، گاهی او موفق می شود، و گاه چیز دیگری کاملاً متفاوت بر زبان می آورد. چنین وضعیتی ممکن است به احساس سرخوردگی کامل در فرد بیانجامد و فهم گفتار او را برای دیگران مشکل سازد.

کنش پریشی گفتار می تواند به درجات متفاوتی از خفیف تا شدید دیده شود. افراد کنش پریش ممکن است این علائم را داشته باشند:

  • مشکل در تقلید صداهای گفتاری
  • مشکل در تقلید حرکات غیر گفتاری در ناحیه دهان( این حالت آپراکسی دهانی نامیده می شود)، مانند بیرون آوردن زبان
  • حرکات کورمال و آزمایش و خطا در هنگام تلاش برای تولید صداها
  • در موارد شدید، ناتوانی از تولید هرگونه آوایی
  • خطاهای متغیر و بی ثبات
  • کاهش سرعت گفتار
  • افراد مبتلا تا حدی توانایی "گفتار خودبخودی" یا گفتار عادتی خود را حفظ می کنند، مانند گفتن " سلام، چطوری، خوبی؟"

کنش پریشی ممکن است همزمان با دیزآرتری( ضعف عضلانی که بر روی تولید گفتار اثر می گذارد) و یا همراه با زبان پریشی (  آفازی، عارضه زبانی ناشی از صدمه مغزی) دیده شود.

کنش پریشی ( آپراکسی ) گفتار چگونه تشخیص داده می شود؟

یک آسیب شناس گفتار و زبان ( گفتار درمانگر ) می تواند فرد را ارزیابی کند. نتایج به دست آمده از این ارزیابی، ماهیت و شدت کنش پریشی را مشخص خواهد کرد. این آسیب شناس می تواند امکان ابتلا به ضعف عضلانی ( دیزآرتری ) و یا سایر مشکلات موجود در برقراری ارتباط و یا مشکل بیمار در بلعیدن خوراکی ها را نیز مورد بررسی قرار دهد.

کنش پریشی چگونه درمان خواهد شد؟

آسیب شناس گفتار و زبان با فرد مبتلا به آپراکسی گفتار کار می کند تا توانایی گفتاری و تمام مهارت های ارتباطی او را افزایش دهد. اغلب لازم است که عضلات گفتاری برای تولید صحیح صداها و توالی آن ها در کلمات، مجدداً آموزش ببینند. تمریناتی طراحی می شوند که به بیمار اجازه می دهند صداها را بارها و بارها تکرار کرده و حرکات دهانی صحیح برای تولید صدا را تمرین نمایند. گاهی لازم است فرد مبتلا به کنش پریشی سرعت گفتار خود را کاهش داده یا به قدری شمرده صحبت کند که بتواند تمام صداهای ضروری را درست ادا نماید. در موارد شدید ممکن است بیمار نیاز به استفاده از روش های ارتباطی مکمل یا جایگزین، مانند استفاده از اشارات ساده و یا لوازم مصنوعی الکترونیکی داشته باشد.

تعداد بازدید از این مطلب: 1521
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سیدجلال اندایش
تاریخ :
نظرات

زبان پریشی ( آفازی )

زبان پریشی چیست؟

زبان پریشی ( آفازی ) اختلالی است که در اثر صدمه به بخش هایی از مغز که با زبان (language)در ارتباط هستند به وجود می آید. زبان پریشی منجر به مشکلاتی در صحبت کردن، گوش دادن، خواندن و نوشتن می شود.این مشکلات ممکن است در برخی یا همه ی زمینه های مذکور و به درجات مختلف دیده شود.

در بیشتر افراد راست دست و حدود نیمی از افراد چپ دست، صدمه به نیمه ی چپ مغز باعث زبان پریشی خواهد شد. صدمه به نیمه راست مغز در افراد مبتلا باعث بروز مشکلاتی فراتر از اختلالات گفتار و زبان خواهد شد.

افراد مبتلا به زبان پریشی ممکن است با اختلالات دیگری نیز دست به گریبان باشند از جمله : دیزآرتری (اختلال گفتار ناشی از فلجی یا ضعف عضلات گفتاری ) ، کنش پریشی یا مشکلات بلع.

برخی از علائم و نشانگان زبان پریشی کدامند؟

گروهی از افراد مبتلا به زبان پریشی در به کار بردن واژه ها و جملات با مشکلات روبرو می شوند ( زبان پریشی بیانی). برخی هم در درک گفته های دیگران مشکل دارند ( زبان پریشی دریافتی). گروهی از افراد زبان پریش هم در استفاده از کلمات و هم در درک گفته ی دیگران به تقلا می افتند ( زبان پریشی کلی).

ممکن است زبان پریشی، زبان شفاهی ( سخن گفتن و درک) یا زبان نوشتاری ( خواندن و نوشتن ) را تحت تأثیر قرار دهد. به طور معمول، خواندن و نوشتن بیشتر از سخن گفتن و درک صدمه می خورند.

زبان پریشی از میزان خفیف تا شدید دیده می شود. شدت مشکلات ارتباطی بستگی به مقدار و مکان ضایعه در مغز دارد.

فرد مبتلا به آفازی خفیف

·         ممکن است بتواند در بیشتر نشست ها از پس مکالمات طبیعی بربیاید.

·         ممکن است در شرایطی که گفته ها طولانی یا پیچیده باشند از درک زبانی عاجز بماند.

·         ممکن است در پیدا کردن کلمات برای بیان منظور خود یا یک ایده مشکل داشته باشد ( به این حالت آنومی یا اختلال در نامیدن گفته می شود ) . این وضعین شبیه آن است که شما احساس کنید کلمه مورد نظرتان "نوک زبان شماست."

فرد مبتلا به زبان پریشی شدید

·         ممکن است از هر چه به او گفته می شود، هیچ درکی نداشته باشد.

·         ممکن است گفتار محدودی داشته یا اصلاً صحبت نکند.

·         ممکن است عبارات معمول و شایع مانند، "بله" ، "خیر" یا "سلام" را تا حد زیادی صحیح بیان کند.

ویژگی های زبان پریشی بیانی

·         فقط در حد تک کلمه صحبت می کند. ( مثلاً نام اشیا)

·         با عبارات کوتاه و یا قطعه قطعه صحبت می کند.

·         واژه های کوچک مانند حروف ربط و اضافه ( "و" ، "از" ، "تا" ) را حذف می کند. ( به همین دلیل گفتارش "تلگراف" مانند می شود)

·         ترتیب قرارگیری کلمات در جملات و عبارات را به هم می ریزد.

·         کلمات یا صدا ها را تغییر می دهد ( مثلاً به جای "میز" می گوید "تخت" یا به جای "لباس شویی" می گوید "شباس لویی" )

·         کلمه سازی می کند (کلمات نامفهوم )

·         کلمات با معنی و بی معنی را به دنبال هم و به صورت روان ولی بی معنی ردیف می کند.

ویژگی های زبان پریشی دریافتی

·         برای درک پیام های کلامی به وقت بیشتری نیاز دارد. ( مثل اینکه از یک زبان خارجی ترجمه می شود )

·         دنبال کردن گفتار سریع برایش بسیار مشکل است. ( مثل اخبار رادیو و تلویزیون )

·         پیچیدگی های زبانی را به غلط تعبیر می کند یا از ضرب المثل ها معنی تحت اللفظی برداشت می کند . ( مثل سنگ از آسمان می بارد.)

·         سرخوردگی فرد زبان پریش و شنونده، ممکن است به شکست در برقراری ارتباط منجر شود.

در بیشتر موارد، فرد زبان پریش از هر دو شکل بیانی و درکی زبان پریشی به درجات مختلف رنج می برد.

زبان پریشی چگونه تشخیص داده می شود؟

آسیب شناس گفتار و زبان ( گفتار درمانگر) به منظور برآورده ساختن کلیه ی نیاز های فرد مبتلا، به طور مشترک با خانواده ی او و سایر متخصصین ( اعم از پزشک ، پرستار، عصب –روان شناس، کاردرمانگر، فیزیوتراپ و مددکار اجتماعی ) کار می کند. برای نمونه، فردی که سکته کرده است معمولاً مشکلات حرکتی مانند ضعف در یک نیمه بدن خواهد داشت که نیازمند درمان توسط فیزیوتراپیست یا کاردرمانگر است.

گفتاردرمانگر فرد را ارزیابی می کند و نوع و شدت زبان پریشی او را مشخص می نماید. ارزیابی با بررسی زمینه های ارتباطی زیر انجام می شود:

گفتار

·         روانی گفتار، کیفیت صدا و بلندی آن

·         میزان وضوح گفتار فرد

·         قدرت و هماهنگی عضلات گفتاری ( زبان و لب ها )

درک

·         درک و به کارگیری خزانه لغات ( واژگان ) و دستور زبان ( نحو )

·         درک و پاسخ گویی به پرسش های "بله –خیر"ی ( مانند اسم شما علیه؟ ) وسؤالات " که –چه "ای ( مثلاً با مداد چه می کنیم؟)

·         درک گفتار گسترده –فرد به یک داستان کوتاه یا یک ماجرای واقعی گوش می دهد و به سؤالاتی که بر مبنای متن تهیه شده اند ( یعنی پاسخ آن ها عیناً در متن وجود دارد) و پرسش های استنباطی درباره ی موضوع پاسخ می دهد (فرد باید طی بحث بر اساس اطلاعاتی که در متن وجود دارد به پاسخ مناسب برسد).

·         توانایی دنبال کردن دستوراتی که هم از نظر طول و هم پیچیدگی افزایش می یابند.

·         توانایی تعریف یک داستان ( نمونه ی گفتار ) هم به شکل شفاهی و هم به صورت کتبی

بیان

·         آیا فرد می تواند مراحل مورد نیاز برای تکمیل یک فعالیت را توضیح دهد یا یک داستان تعریف کند که روی یک موضوع متمرکز باشد و توالی وقایع را در آن رعایت نماید؟

·         آیا می تواند در یک تصویر که نشان دهنده ی یک فعالیت است، موضوع مربوطه را توصیف کند؟

·         آیا داستان گویی او به هم مرتبط و دارای یک ارتباط منطقی است یا دنبال کردن آن دشوار است؟

·         آیا می تواند کلماتی را که برای بیان منظور خود به آن ها نیاز دارد، بازیابی کند؟

·         آیا منظور خود را از طریق جملات کامل بیان می کند، یا جملات و عبارات تلگرافی و یا تک کلمه؟

 

ارتباط اجتماعی

·         مهارت های ارتباطی اجتماعی ( جنبه کاربرد شناختی زبان )

·         توانایی درک یا تعریف لطیفه ها، طعنه و گفته های کنایه آمیز، و مطالب غیر واقعی قصه ها و تصاویر (مثلاً: اگر کسی در هوای آفتابی چتر خود را باز کرده باشد، کجای کارش عجیب است؟)

·         توانایی آغاز گفتگو، رعایت نوبت در حین بحث و بیان واضح افکار با استفاده از کلمات و جملات متنوع

·         توانایی توضیح یا بازگویی گفته، وقتی فرد شنونده نمی تواند منظور او را بفهمد.

خواندن و نوشتن

·         خواندن و نوشتن حروف، کلمات، عبارات، جملات و پاراگراف

سایر موارد

·         ارزیابی بلع ( در صورت نیاز )

·         توانایی استفاده از وسایل ارتباطی جایگزین یا مکمل (AAC)  ( در صورت نیاز )

این اطلاعات هم از طریق مشاهده ی سازمان یافته و هم به وسیله ی آزمون های رسمی گردآوری می شوند.

درمان های موجود برای افراد زبان پریش کدامند؟

برای افراد مبتلا به زبان پریشی درمان های مختلفی وجود دارد. نوع درمان بستگی به نیازها و اهداف فرد مبتلا دارد. برنامه های خاصی وجود دارند که در آن ها از ابزارهای کامپیوتری یا چاپی استفاده می شود. دیدگاه هایی هم موجودند که چندان رسمی نیستند. برای بیشتر افراد استفاده ی هم زمان از فعالیت های رسمی و غیر رسمی مناسب تر است.

تعداد بازدید از این مطلب: 1338
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سیدجلال اندایش
تاریخ :
نظرات

ناتوانی های یادگیری با منشأزبانی یا نارساخوانی (dyslexia)

ناتوانی یادگیری وابسته به زبان، اختلالی است که در آن فرد مبتلا نمی تواند متناسب با سن و پایه تحصیلی خود خواندن، نوشتن و یا هجی کردن را بیاموزد. این اختلال ناشی از پایین بودن توان ذهنی و هوش فرد نیست. بیشترافرادی که مبتلا به این اختلال تشخیص داده شده اند، بهره هوشی متوسط یا بالاتر داشته اند.

علائم اختلال در یادگیری کدامند؟

اختلال ویژه در یادگیری خواندن معمولاً نارساخوانی یا dyslexiaنامیده می شود. اما اصطلاح " اختلال یادگیری با منشأ زبانی" و یا به طور خلاصه "اختلال یادگیری"مناسب تر به نظر می رسد چرا که به رابطه بین زبان گفتاری و زبان نوشتاری اشاره می کند. بیشتر افراد مبتلا به نارساخوانی مبتلا به مشکلات زبان گفتاری نیز بوده یا هستند.

کودکان مبتلا به نارساخوانی فقط با کلمات نوشته شده مشکل دارند هرچند که در موارد شدیدتر هم با کلمات نوشته شده و هم با واژه های گفته شده هم مشکل خواهند داشت. این افراد معمولاً علائم زیر را نشان می دهند:

·         ناتوانی در واضح بیان کردن منظور خود، به گونه ای که کلمه مورد نظر نوک زبانشان است ولی بیرون نمی آید. گفتار کودک ممکن است مبهم بوده و یا فهمیدن آن سخت باشد، چراکه از کلمات نامناسبی استفاده می کند و یا واژه های مورد نظرش را به یاد نمی آورد . مثلاً  مدام از کلمه "چیز" یا "این" به جای آنچه به یادش نمی آید استفاده کرده و یا "ام...ام..." می کند تا زمان بگیرد و سعی کند کلمه ای را که می خواهد به یاد آورد.

·         مشکل در یادگیری کلمات جدیدی که می شنوند ( کلماتی که در درس جدید و یا حین شنیدن یک سخنرانی می شنود) ویا می بینند ( مثلاً در کتاب یا مجله).

·         مشکل در درک سؤالات و یا دستوراتی که می شنوند ویا می خوانند.

·         مشکل در یادآوری اعداد متوالی مثل شماره تلفن ها

·         مشکل در درک و به خاطر سپردن جزئیات وقایع یک داستان و یا سخنرانی کلاسی

·         مشکل در درک و خواندن یک مطلب

·         مشکل در یادگیری کلمات شعرها و سرودها

·         مشکل در تشخیص چپ و راست و به همین علت در خواندن و نوشتن هم با سختی روبرو می شوند، چراکه این فعالیت ها نیز هردو نیازمند جهت یابی هستند

·         مشکل در تشخیص حروف و اعداد

·         مشکل در یادگیری الفبا

·         مشکل در تشخیص صدای حروف که منجر به اشکال در خواندن می شود

·         مشکل در ترکیب کردن حروف متوالی کلمات در موقع نوشتن

·         مشکل در ترکیب منظم و مرتب اعداد در انجام محاسبات ریاضی

·         مشکل در هجی کردن و دیکته نوشتن

·         مشکل در به خاطر سپردن جداول زمانی ( مثل برنامه هفتگی)

·         مشکل در بیان زمان ( مثل اینکه امروز چند شنبه است یا ساعت چند است).

تعداد بازدید از این مطلب: 936
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سیدجلال اندایش
تاریخ :
نظرات

مغز چیست؟

مغز بخشی از سامانه عصبی اندام انسان است و در جمجمه قرار دارد. حرکت اندام ها، خواب، گرسنگی، تشنگی و بسیاری دیگر از رفتارهای حیاتی بشر در کنترل مغز است. همه احساسات بشری، از عشق و نفرت گرفته تا ترس و خشم و شور و غم، توسط مغز ایجاد و کنترل می شود. تفسیر سیگنال های دریافت شده توسط اندام ها (چشم، گوش، پوست، زبان،…) نیز برعهده مغز است. فرایافت هایی چون «آگاهی و هوشیاری» و «باهوشی و خردمندی» هم صفت هایی است که ارتباط مستقیم با عملکرد مغز انسان دارد.

مغز بشر با وزن تقریبی 1.4 کیلوگرم، یکصد میلیارد یاخته عصبی (neuron) را شامل می شود که بوسیله رشته هایی بنام آسه (axon) و تارگان عصبی (dendrite) با یکدیگر در ارتباط اند. یاخته های عصبی، قشر خاکستری مغز را تشکیل می دهند؛ درحالیکه تارهای عصبی و آسه ها قشر سفید مغز هستند. مغز ما همچنین سلول هایی بنام یاخته های پشتیبان (glial cells) دارد. زمانی تصور می شد این یاخته ها کار پشتیبانی از نرون ها را انجام می دهند، اما امروز می دانیم که کار اصلی آنها، تقویت سیگنال های عصبی است.

 

بخش های مغز و وظیفه ها

بخش سطحی مغز را فرامغز (cerebrum) می نامیم. فرامغز به دو نیمه راستی و چپی تقسیم می شود. از دیرباز گفته می شد که نیمه چپ مربوط به احساسات و نیمه راست مربوط به منطق است. امروزه می دانیم که این گفته فقط تا اندازه ای صحیح است و نمی توان آنرا بعنوان قاعده ای کلی پذیرفت. امروز می دانیم که زبان و گویش به نیمه چپ فرامغز ارتباط دارد.

بخش «پس سری» (occipital lobe) ویژه بینایی است و در بالای آن بخش بخش «آهیانه ای» (parietal lobe) قرار دارد که ویژه حرکت، جهت، موقعیت، و محاسبه است. پشت گوش بخش «گیجگاهی» (temporal lobe) قرار دارد که مسوول «شینیدن»، «تفسیر سخن»، و تا اندازه ای حافظه است. در جلو هم بخش پیشانی یا قدامی (frontal lobe & prefrontal lobe) قرار دارد که پیشرفته ترین و انسانی ترین قسمت مغز بشر است و مسوولیت تصمیم گیری، برنامه ریزی، کنترل توجه، و حافظه کاری را برعهده دارد. پشیمانی، اخلاق، و همدردی هم با همین دو بخش در ارتباط است.

درست زیر سطح فرامخ، cingulate cortex قرار دارد که با مدیریت رفتار و احساس درد در ارتباط است (cortex cingulate را بخشی از پیشانی می دانند). اما در زیر این قشر «آژخ» یا corpus callosum قرار دارد که دو نیمکره مغز را به یکدیگر وصل می کند. بخش هایی بنام basal ganglia هم مسوول حرکت، انگیزه، و پاداش است.

Limbic system بخشی است که در زیر قسمت پیشانی قرار دارد و در همه پستانداران مسوول «میل» و «اشتها» است. بخش های مربوط به احساسات هم در زیر پیشانی قرار دارند. «تالاموس» که یک ایستگاه رله ی سیگنال های حسی است و «هیپوتالاموس» که مسوول ترشح هورمون در بدن است و با دمای بدن در ارتباط است هم در زیر بخش پیشانی مغز قرار دارد.

پشت مغز بخشی بسیار پیچ در پیچ و پرچین قرار دارد که مخچه (cerebellum) نامیده می شود. مخچه الگوهای حرکتی، عادت ها و رفتارهای تکراری که ما بدون فکر کردن انجام می دهیم را ذخیره می کند.

 

میان مغز و ساقه مغز (midbrain and brainstem) هم مسوول رفتارهایی هستند که ما کنترلی بر آنها نداریم؛ رفتارهایی چون تنفس، ضربان قلب، فشار خون، و الگوی خواب. کنترل سیگنال های رد و بدل شده میان مغز و اندام ها (از طریق نخاع) هم بر عهده این دو بخش است.

روش دیگر، تقسیم مغز به دو قشر حسی (sensory cortex) و قشر حرکتی (motor cortex) است.

 

زبان و مغز

در بسیاری از افراد، نواحی مربوط به زبان، در نيمه چپ مغز قرار دارد. با اين حال، پژوهشهای تازه ( با استفاده از توموگرافی ، به روش گسيل پوزيترون) نشان می دهد که نيمه دیگر مغز نيز در فرايند زبان، بی تاثير نيست.

در سال 1836، Marc Dax  پس از تشريح تعدادی از بيماران خود که ناتوانی گفتاری داشتند، اعلام نمود که قسمت چپ مغز همه آنها دچار آسيب بوده است. چندی بعد، Paul Broca جراح فرانسوی، بيماری را زير نظر گرفت که تنها می توانست يک واژه را به زبان آورد: “tan”!! به همين دليل، بروکا او را تن ناميده بود! پس از مرگِ تن در سال 1861، بروکا وی را تشريح کرد و متوجه وجود آسيب در ناحيه چپ پيشانی قشر مغزی وی شد. اين قسمت از مغز را امروزه با نام “ناحيه بروکا” می شناسيم. «ناحیه بروکا» نقش چشمگیری در تولید و فراوری زبان، یعنی چینش جمله، استفاده از دستور صحیح، و… غیره دارد.

در سال 1876، Karl Wernicke پزشک آلمانی، بخش ديگری از مغز را که دچار آسيب ديدگی شده و ايجاد زبان پريشی کرده بود، کشف نمود. اين بخش  (ناحيه ورنيک) ،  عقب تر  و  پايين تر از ناحيه بروکا قرار دارد  و  بوسيله يک دسته  از  تارهای عصبی، به نام Arcuate Fasciculus، با آن در ارتباط است. در صورت پارگی اين تارهای عصبی، فرد دچار بيماری “زبان  پريشی رسانشی” می شود. مبتلايان به اين بيماری، زبان را می فهمند اما نمی توانند آنچه را که می فهمند، به درستی بيان کنند! «ناحیه ورنیک» نقش چشمگیری در پردازش زبان، یعنی درک کردن جمله ها و قاعده های دستوری شنیده شده یا خوانده شده دارد.

بخش مهم ديگری از قشر مغزی که با فرايند گويش در ارتباط است، “قشر حرکتی” يا (motor cortex)  نام دارد. اين بخش، مسووليت حرکت ماهيچه ها را بر عهده دارد.

بر اساس الگوی پیشنهادی «Norman Geschwind»، عصب شناس آمریکایی (ارایه شده در دهه های 60 و 70 میلادی) واژه ای که به گوش شما می رسد، ابتدا بصورت سیگنال هایی در «قشر شنیداری» مغز بررسی و سپس به ناحیه ورنیک فرستاده می شود که در همسایگی آن قرار دارد. ناحیه ورنیک میان داده های دریافتی و داده هایی که پیشتر در حافظه مغز ذخیره شده ارتباط معنادار ایجاد می کند و به شما اجازه می دهد که مفهوم سخن دریافت شده را درک کنید. حال اگر واژه ای را بخوانید، آن واژه ابتدا وارد «قشر دیداری» مغز شده و نتیجه بررسی سیگنال ها از مسیر Angular Gyrus به ناحیه ورنیک فرستاده می شود.

 

اکنون ببینیم که آسیب به هر یک از بخش های ورنیک و بروکا چه پیامدهایی خواهد داشت:

آسيب به ناحيه ورنيک

آسيب به ناحيه بروکا

زبان پريشی ورنيک:

* فرد مبتلا، توانايی فهم زبان را از دست خواهد داد.

* فرد می تواند به روشنی سخن  بگويد اما ترتيب واژه هايی که بکار می برد، روی هم، جملاتی بی معنی می سازد! اين نوع گويش را “سالاد واژگان” (word salad) می نامند. چون اینگونه به نظر می رسد که واژه ها مانند سبزی های سالاد مرتب شده اند!!

زبان پريشی بروکا:

* از دست دادن توانايی سخن گفتن.

* فرد مبتلا، زبان را بخوبی می فهمد.

* واژگان ، بدرستی اداء نمی شوند.

* فرد مبتلا، آرام و بريده بريده سخن مي گويد.

90 درصد انسان ها «راست دست» و ده درصد «چپ دست» هستند. در 97 درصد از «راست دستان»، بخش چپ مغز بیشترین تاثیر را در فرایند زبان دارد و تنها 3 درصد از آنها برای پردازش و تولید زبان به نیمه راست مغز خود اتکا دارند. حال آنکه در 19 درصد از «چپ دستان»، بخش راست مغز فرایند زبان را کنترل می کند و در 68 درصد از آنها، هر دو نیمه مغز فعال اند. پس تنها 13 درصد از «چپ دستان» برای تولید و پردازش زبان از نیمه چپ مغز خود بهره می گیرند.

دکتر George Ojemann از دانشگاه واشینگتن اواخر دهه 1980 نشان داد که ناحیه های مربوط به زبان در انسان های مختلف می تواند تفاوت داشته باشد. با این حال پژوهش های او، نظریه های «ورنیک» و «بروکا» را تایید کرد.

پژوهشی هم در دانشگاه «سین سیناتی» ایالت اوهایو انجام شده و در سال 2004 در 56 امین نشست سالانه آکادمی نورولژی آمریکا مطرح شده است که نشان می دهد شاید توانایی زبانی در انسان ها از پس از 25 سالگی به تدریج از حالت تک بخشی خارج شده و میان دو بخش مغز تقسیم می شود.

تعداد بازدید از این مطلب: 1610
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سیدجلال اندایش
تاریخ :
نظرات

ذهن، زبان و معنا
   

       هدف از سخن گفتن، درست يا نادرست بودن نيست و اصل بر طرف کردن نادانی و پدبداري دانايی است. برای تحقق اين اصل بايد دانست که زبان نقش ابزاری و ظرفی برای معنی ايفا می کند و تا حدودی هويت معنايی مستقل را به تصوير مي کشد. زبان چيزی جدای از مصداق و معناست و معنا رابطه سيستماتيک با حقايق دارد که با زبان ترسيم نمی شود..
   زبان برخلاف معنی طرحی از يک جريان فلسفی نيست و جای ثابتی را در فرهنگ فلسفی اشغال نمی کند. فلسفه در جستجوی مبنای هستی است تا جايگاه ذهن در نظام هستی را به دست آورد؟
   حقيقت هستي چيست؟ آيا حقيقت هستی قابل شناسايی است؟ چه قصد منطقی برای زندگی وجود دارد؟ در مباحث فلسفه ذهن و معنی جايگاه زبان کجاست؟ قصد زبانی چه شناسايی را توضيح می دهد؟
   کشف رابطه زبان، مفاهيم، حقيقت، ذهن و معنی در مباحث فلسفی در روند فلسفی طرحی از يک روشنگر عقلانی مي باشد. اگرچه اين نکته جدی گرفته نشده اما از دستور نيفتاده است.
   فهم حقيقت از طريق درک معنا منعکس می شود و به واسطه زبان، معناشناسی انجام می گيرد. اين تفکر ساختار منطقی و زبان رياضی دارد که نحوه تفکر زبانی فرگه نيز بوده است.
   تفکر فلسفه زبان يا فلسفه زبان شناسانه را فرگه، راسل و ويتگشتاين به ويژه در باره معنا توسعه دادند که منجر به فلسفه تحليلی شده است. اين فلسفه، تعمقی در باره مفاهيم می باشد که با سنت تجربه گرايی نيز عجين گرديده است. فلسفه تحليلی از سه تحليل «مفهومی، زبانی و علمی» به وجود آمده است. فيلسوف تحليلی، مفاهيم پيشيني را تحليل می کند که بی نياز از هر نوع مشاهده تجربی است.
   فرگه بيشترين تأثير را در فلسفه تحليلی داشته که راسل، وايتهد و ويتگشتاين در تحليل منطقی خود را مديون او می دانستند. فرگه پيوسته عينی بودن معنا، تمايز ميان شئی، مفهوم و نسبت اصل متن، (که کلمه در متن جمله معنی دارد) تکميل مفهوم تحليلی و مفهوم پيشين کانت، تعريف عدد و معيار اين همانی چيزها دفاع کرده که خود شاهکاری استدلالی از فلسفه تحليلی است. علاوه به سه نکته ديگر اشاره کرده است.
   1ـ هميشه چيز روانی را از منطقی، ذهنی و فيزيکی تفکيک کنيم.
   2ـ معناي جمله نه جداگانه که در متن گزاره جستجو مي شود.
  3ـ تفاوت مفهوم و شئی به نيكي شناخته شود.
   کارناپ در تحليل منطقی در جستجوی بهترين زبان برای علم بود و اين تفکر در سطح وسيع به پيدايی نرسيده است. شايد شناخت فلسفه زبان، طرحی برای شناسايی فلسفه معنی و فلسفه ذهن است.
ذهن، زبان و معنا
   برای درک ذهن، زبان و معنی ناگزير از طرح مفهوم عقلانيت هستيم تا منطق ارتباط آن ها روشن شود. از اين رو بايد بين سه اصل تفکيک شود تا يگانه پنداری موجب راهزنی در فهم فلسفه نشود.
   1ـ چه چيزی در مباحث گزاره ای حالت ذهنی دارد؟
   2ـ جملات زبانی در طرح گزاره ای چه می باشند؟
  3ـ محتوای معنايی در ذهن چيست؟
   شکاکيت در معناداری اساس تئوری معرفتی در ذهن شناسی است که در اين حوزه کمتر تأملي صورت گرفته است. از اين رو سخن را در بازنمايی ذهن می گشاييم که چگونه انواع پديده های ذهنی بازنمايی می شوند؟ دانستن اين نکته به انسان کمک می کند تا احساسات و انواع آن را بشناسد و دريابد که چگونه به نمايش در می آيند.
   پديده های ذهنی از جهت فاعل شناسايی شناخته می شوند و ناگزير هر تجربه حسی به همين حکم معطوف خواهد بود. يعنی گرايش گزاره ای بر آن حاکم بوده و از حالت ذهنی نشان دارد. مانند گزاره باران می بارد، يا هرگرايش ديگر در همين حکم قرار دارد.
   اين گرايش گزاره ای حالت خاصی را در ذهن ايجاد می کنند که توجيهی برای گزاره هاست. مانند باور داشتن يا قصد کردن که حالات رفتار شخص را توجيه می کنند و توضيح می دهند. يعنی در ذهن شناسی خصوصيات گزاره ای وجود دارد که دارای صفات علی می باشند. برای مثال تبيين استدلالی رفتارها حاکی از برهانی برای آن است. شايد بين گرايش های گزاره ای رابطه ای از نوع علی وجود دارد که دارای صفات معنايی می باشند. يعنی هر قصدی حاوی صدق و کذبی است که حالت معنی را نشان می دهد.
   در اين رابطه اصل کشف هويت معناست که گرايش های گزاره ای را توضيح می دهد. اگر به نحوی بيابيم که گرايش های گزاره ای چه هويتی دارند، درخواهيم يافت که چه حالت معنايی به خود می گيرند. اين کشف نه در پرتو زبان که در قالب مصداق خود را نشان می دهد. اگرچه زبان شناسی سوسوری استدلال می کند که معنايی از زبان پديدار مي شود و معنا  نه وجود مستقل دارد و نه بر آن پيشی خواهد داشت. چون امکانات زبانی غير از امکانات معنايی است. يعني معانی در زبان های مختلف به تفاوت نشان می يابند. پس معانی غير از زبان و غير از مصداق هستند و وجود مستقل دارند که در پرتو زبانی نمايانده می شوند.
   در بازنمايی ذهنی به دو چيز بايد توجه کرد .
   1ـ اشاره ذهنی که حکم را در خود نهفته دارد و وجود فيزيکی ندارد.
   2ـ نشانه روی ذهنی که روانه شدن و رفتن به سوی چيزی است.
   تئوری بازنمايی هميشه در باره چيزی است. مانند نقشه «لفور» كه در باره «لفور» است. يعنی نوعی دلالت بر بيرون از ذهن دارد و متعلق ذهن است.
   نشانه رفتن به معنی اشاره کردن به چيزی است. زيرا صفت گزاره ای در باره چيزی می باشد که متعلقی دارد که به آن نشانه رفته است. در مقابل نشانه روی ذهنی، موضوع فيزيکی لازم ندارد.
   در اين رابطه رويکرد پردازش اطلاعاتی است که فرد درتسکی به آن بازگشته و توضيح داده است. تفکر او مبتنی بر عقلانيتی بوده که کليد حل آن در تئوری اطلاعاتی نهفته است. درتسکی به نحوی بحث را طرح می کند که از اطلاعات کمی وارد اطلاعات کيفی می شود. يعنی با منطق تصفيه اطلاعات به احتمال معنايی دست می يابد.
   هر وضعيت که حاوی احتمال باشد دارای اطلاعات نيز خواهد بود. زيرا سيستم های پردازش اطلاعات همه به نحو علی عمل می کنند. درتسکی در ابعاد وسيعی کليد حل معما را در اين شکل دنبال می کرد تا تئوری عقلانيت را توضيح دهد. او می داند که معارف پيشين در اطلاعات کلی دخالت می کنند و برگونه معنايی در درون معنای ديگر آشيانه کردن است.
   چگونه در سيستم ادراکی محتوای معنايی پيدا می شود؟ فيزيکاليست ها پاسخ ساده ای براي اين پرسش پايه دارند که سيستم مغزی عمل می کند. يعنی به صورت علايمی که در فکر قرار دارند به نحو تکاملی و هدفداری عمل می کنند.  
تئوری شک گرايی
تئوری شکاکيت رخنه وسيعی در اين باره کرده تا معنای جمله طبيعی و تئوری های معناداری را فهم کند. چگونه حالات ذهن انسان دارای معنا می شوند؟ چرا تاکنون تئوری معناداری حل نشده است؟ آيا ممکن است معنايی در ميان نباشد؟ چگونه حالات ذهنی با بدن ارتباط پيدا می کنند؟
   برنتانو باور دارد که پاره ای از صفات دارای صفت عقلانيتی بوده و فيزيکی نمی باشند. در مقابل کوهن می گويد عقلانيتی وجود ندارد تا در باره آن سخن گفته شود.
   کانت با طرح تمايز تحليلی و ترکيبی گام اساسی در سازمان شناخت برداشته است. او نشان داده که چگونه جمله های تحليلی درستی خود را مديون الفاظ هستند. در مقابل کوهن چنين تمايزی را به کلی انکار می کند.
   کانت باور دارد قضيه ای تحليلی است که موضوع با محمولش به نحو مفهومی در شناخت خود موضوع درک شود. يعنی با درک موضوع، محمول نيز درک می شود. زيرا محمول در موضوع قرار دارد و موضوع شامل محمول می شود.
   کوهن در تئوری خود مشکل تحليل تناقض را دارد و به همين دليل می گويد که شمول موضوع در مفهوم به اندازه خود مسئله گنگ است. تئوری کانت تنها پاسخی برای ملاک نحوی است و جز موضوع به چيز ديگری پاسخ نمی دهد.
   فرگه متفکری منطق مسلک بود و طبق آن تحليل ويژه از اين موضوع دارد. او می گويد قضيه ای تحليلی است که با قانون منطقی سازگار باشد و يا از قوانين منطقی به کمک تعاريف قابليت استخراج بيابد. البته اين استدلال زمانی درست است که با تعاريف منطقي سازگار باشد.
   به هر صورت در منطق مشکل ترادف وجود دارد که به سادگی در وضعيت توضيح پذيري قرار نمي گيرد.
   آيا ممكن است مسئله ترادف را به نحو منطقی توضيح داد؟ در چه زمانی مترادف هستند؟ آيا همه مفاهيم دوری مي باشند؟
تئوری زبانی
   ترادف ماهيت زبانی دارد و در همين سير قابليت توضيح پذيری می يابد. به تعبير کوهن بحث جابه جايی به زبان مربوط می شود و همين مفهوم ترادف را به تعبير فودور در قالب منطق زبانی، استدلالی نشان مي دهد.
    در معرفت شناختی طرح سه مسئله برای کشف معانی جملات بسيار تأثيرگذار است.
الف: ابزارانگاری در مسئله ذهن،
ب: شکاکيت در معنی داری زبان طبيعی،
ج: مسئله علم حضوری.
    در اين رابطه محتوای جملات و محتوای حالات ذهنی است که هر چه در جملات گفته شود در حالات ذهن صادق است. يعني شکاکيت در جملات درحالت ذهنی شمول دارد. زيرا آن بر شانه هويت اسم معنايی قرار دارد.
   حالات ذهنی حدود تفکر هستند که در حوزه عقلانيت معنی می شوند اگر عقلانيت را به صفات طبيعی تحليل کنيم مشکل پيدا می شود و از آن جا که چنين چيزی وجود ندارد، حالات ذهنی حد فکر می باشند.
   دانيل دِنت به ابزار انگاری ذهن باور دارد و بين ابزارانگاری و حذف گرايی تفاوت می گذارد. مانند درد که به واقع وجود ندارد اما اين باور مفيد معناست. اين تئوری می گويد تنها ابزاری وجود دارد که فايده پراگماتيکی  بر آن مترتب باشد. سيستم دنت برخلاف سيستم کوهن مبتنی بر فرهنگ عقلانيت است. يعنی سيستمی عقلانيتی خواهد بود که به موضع ذهن بستگی يابد. چون موضع ذهن آن سيستم را توجيه می کند و سيستم به تنهايی اهميتی ندارد و اصل موضع ذهن نسبت به اين سيستم است.
   در فلسفه ويتگشتاين مسئله پيروی از قواعد بسيار اهميت دارد که کريپکی به آن اشاره کرده است. ويتگشتاين باور دارد زبان خصوصی ممکن نيست که وجود داشته باشد و زبان ماهيت و حالت جمعی دارد.
   توضيح کريپکی از آرای ويتگشتاين اندکی پراکنده به نظر می رسد و گويا ويتگشتاين چيزی بيشتر از او قصد کرده است. اگر طرح آرای ويتگشتاين دچار سستی باشد محتوای استدلال کريپکی بسيار مبهم خواهد بود.
   در اين فلسفه تفاوت علامت جمع بودن (+) با عمل جمع کردن (12= 7+5) متفاوت است. يعني دو نوع رفتار متفاوت وجود دارد که يکی زبانی و ديگر فرازبانی است. هر يک به نحوی عمل می کنند که به سادگی نمی توان گفت که کدام صادق و ديگر کاذب است. يعنی يکی رفتار زبانی دارد و ديگر حالات ذهنی. شايد به دلايلی گفته شود که دو بر هان متفاوت وجود دارد که يکی ذهنی و ديگر معرفت شناختی است.
   رفتار زبانی توضيحی برای حالات ذهنی است. مانند شما لفظ سبز را برای برگ سبز به کار می بريد که مسئله بايد و نبايد آن در زبان خاص معنی می شود. يعنی زبان خاص و غيرخاص به دو صورت عمومی و خصوصی مربوط می شود. در زبان عمومی همه از يک زبان پيروی می کنند و در زبان خاص چنين اصلی وجود ندارد.
      علم حضوری دوری جستن از برون گرايی و همسو شدن با درون گرايی است. در درون گرايی زبان دخالت نمی کند و تنها ظرف آن به شمار می آيد و برای انتقال مفاهيم مورد توجه قرار می گيرد.  البته برای تشخص يافتن دخالت زبان امری چاره ناپذير و در عين حال پيرامونی است.
     علم حضوری به دو صورت ذاتی و باورسازی است. در اولی جابه جايی و حالات ذهنی رخ نمی دهد ولی در دومی که به نحوی به پيرامونی وابست می باشد، اصل تغيير جريان می يابد.
   مفهوم، ماهيت عقلانی دارد که در ارتباط با معنی و ذهن است. در فلسفه ذهن مسئله ارتباط ذهن و معنی بسيار اهميت دارد و در قالب گرايش های گزاره ای نشان می يابد. مانند من باور دارم که لفور مرکز حکومت مازيار بوده است. يعني باور هميشه در باره چيزی است و صدق و کذب آن به بيرون مربوط می شود. جمله لفور مرکز حکومت مازيار بوده به بيرون از خود دخالت دارد و حاوی محتوای معنايی است.
   چگونه باورهای ذهن به بيرون از ذهن دلالت می کنند؟ چگونه حاوی معنی می شوند؟ چگونه اين معنی در وضعيت فهم پذيری قرار می گيرد؟
تئوری معنا
   تئوری معنی بر اصل قرارداد استوار است. شايد به همين دليل شکاکيت در باره معناداری و زبان معنی داری شکل گرفته است. دنت با تعمق گفته که ما نمی توانيم معناي دقيقی را به يک جمله نسبت دهيم. اين جاست که او در پيروی از قواعد طبق الگوی ويتگشتاين دچار مشکل می شود. برون گرايی و علم حضوری در همين دام گرفتار می شوند و نقش اثرگذاری پيرامون و حالات را ناديده نمی گيرند. يعنی به نحوی بايد به تئوری عقلانيت گردن نهاد که ذهن واقعيت انتشار يافته است و به لحاظ فيزيکی بين ذهن و مغز مرزی وجود ندارد.
   تئوری خصوصيت معنايی با فرگه شروع شده است. او با طرح ارزش معنايی، فلسفه تحليلی منطق را پديد آورد. برای فرگه سنجش اعتبار استدلال در منطق مهم بود تا از مقدمات صادق نتيجه درست به دست آورد. به نظر او لفظ صدق لفظی معنايی است. اين استدلال زمانی معنی پيدا می کند که خصوصيت معنايی در آن پيدا شود.
  در نگاه فرگه خصوصيات معنيی چيزی است که صدق و کذب جمله جای آن را مشخص می کند. پس در ارزش معنايی برای کشف خصوصيات معنايی فهم دو اصل چاره ناپذير است.
   الف: اصل ترکيبی که ارزش معنايی به واسطه اجزايی معنی می شود.
   ب: اصل جا به جايی که جابه جايی جزيی از يک جمله با همان ارزش معنايی، ارزش کل جمله را تغيير نمی دهد.
   خصوصيات معنايی شامل دو ارزش معنايی و مفهومی می شود. ارزش معنايی توانايی دارد که اعتبار استدلال کل جمله را تعيين کند. يعنی هر عبارتی علاوه بر مصداق معنيای دارای مفهوم نيز می باشد. البته اسامی تهی فاقد مصداق می باشند. چون در بيرون از زبان طبيعی قرار دارند.
شايد معنا در مصداق خلاصه نشود و اگر چنين بود مجموع جمله قابليت دگرگونی پيدا نمي كرد. مانند برگ درخت سبز است يا اين که برگ سومين سبرهاست. فرگه باور دارد که مصداق همان مفهوم است. يعنی مصدق معمولی وجود ندارد و همه مبتنی بر باور است.
   قضايای اين همانی نيز به نحوی آگاهی بخشی می کنند. آگاهی بخشی به اندازه ای فراگير است که به رغم مصداق يگانه مفاهيم آن ها متفاوت است. علاوه اسم خاص نيز بيانگر مفهومی می باشد که مصداق را تعيين می کند. يعنی اسم خاص دلالت بر معنا دارد که ارزش معنايی می باشد. مانند مفهوم البرز مصداق البرز را مشخص می کند. يعنی مفهوم، حد ميانه لفظ و معناست که شئی بر آن دلالت می کند.
 هر لفظی حاوی مفهومی است که بر آن دلالت دارد. مانند تهران و ساری که مفهومی دارند. در مقابل پاره ای مانند سيمرغ فاقد مصداق می باشند.
   مباحث معرفتی ناگزير بايد مفهوم و مصداق داشته باشند و جز اين گنگی بر آن ها سايه می گستراند. برای توضيح بيشتر مفهوم در مقابل ايده قرار می گيرد. چنانچه مفاهيم ذهنی محض باشند؛ سخن های همديگر فهميده نمي شود.. يعني الفاظ دارای مفاهيم و فيزيکی هستند كه اسامی تهی مانندسيمرغ در همين حکم قرار دارند.
   ارزش معنايی به تفاوت افراد متفاوت است. مانند اين که من اين جا هستم و شما آن جا، محتوای يک جمله با معناي آن متفاوت است. در فرايند ذهن و معنا چهار چيز بايد از يکديگر متمايز شوند.
   1ـ خصوصيت لفظی،
   2ـ خصوصيت معنايی،
   3ـ خصوصيت مصداقی،
   4ـ خصوصيت مفهومی.
     چه چيزی موجب می شود که چيزی دارای معنا باشد؟ خصوصيات معنايی يک لفظ انحصار يافته در مصداق نيست و بايد به مفهوم نيز توجه شود. در تئوری معناداری ديويدسون به هويت اين بحث اندکی توجه شده است.
   چامسکی بحث را متوجه توانايی های زبانی کرده و بيان داشته که به مدل معنای و زبانی پيچيده شده است. جالب اين كه از امکانات محدود انتظار عمل نامحدود دارد.
  در تئوری معناداری توضيح داده می شود که معانی زبانی چگونه هستند. يک تئوری معنايی بايد اين امکان را داشته باشد که بگويد «الف» به معنی «ب» است. يعنی «الف» در زبان معنايی و «ب» در جمله فرازبانی است. ذهن در اين جا با دو پرسش متفاوت روبه رو است.
   الف: پرسش معنايی،
   ب: پرسش معرفتی.
تئوری صدق
    تئوری صدق تارسکی در همين فرايند معنا می شود. بحث صدق يکی از مباحث بسيار مهم در منطق رياضی است.

    چگونه زبان با واقع انطباق مي يابد؟ مانند امروز هوا آفتابی است، سؤال اساسی متوجه صدق اين قضيه است. يعنی به درستی دريافته شود که مطابقت کردن به چه معناست و تطابق چه چيزی را در خود نهفته دارد؟
    با تئوری صدق تارسکی تا حدودی مفهوم درک می شود. چون اين تئوری مدل جديدي در تئوری مطابقت است. صدق در زبان نهفته نيست و در فرازبانی قرار دارد. البته در زبان طبيعی می توان جملاتی ساخت که حاوی لفظ صدق باشند و به نحوی بتوانند آن را در خود جای دهند. در تئوری صدق تارسکی هميشه بايد به حداقل توجه کرد. مانند برف سفيد است، زمانی که برف سفيد باشد، اگر و فقط اگر برف سفيد باشد.
   آن چه تارسکی به آن شرط کفايت هر دشواری می گويد، هيچ يک نبايد دارای مفهوم صدق باشند. زيرا اين مجموعه طرحی از يک تئوری است که بيانگرخصوصيت است. شايد اساس تئوری صدق تارسکی شرط کفايت نظريه صدق دانسته شود.
    ديويدسون از تئوری صدق ابزاری برای تئوری معناداری استفاده می کند. در تئوری معناداری تئوری صدق تارسکی معانی جملات را قابليت درک می کند. يعنی شکل منطقی اين جملات نه از نوع موضوع ـ محمولی كه وجودی هستند. يعنی شما در وجود معنا از يک رويداد وجودی خبر می دهيد. برای نمونه ملاصدرا در کهک قم تبعيد بوده است. برای ديويدسون بسيار اهميت دارد که کشف کند معنا از کجا پيدا می شود. از اين رو بايد دريافت که الفاظ در قالب جملات معنا به دست می آورند و در فهم لفظ درک معنا جمله ها تيز لازم است.
   تئوری تارسکی برای زبان طبيعی کاربرد دارد. زيرا جملات زبان طبيعی حاوی محمول صدق خود است. ديويدسون معنی صدق را شرط معنا می داند. از اين رو فرگه علاوه بر مصداق به مفهوم نيز توجه داشته است. پس در اين فلسفه صرف مفهوم کافی به نظر نمی رسد و نيار داشتن به مفهوم و معنا اصل محوری است. 

تعداد بازدید از این مطلب: 1176
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : سیدجلال اندایش
تاریخ :
نظرات

زبان آموزی در تعلیم و تربیت کودکان

معنی دار ترین مرحله رشد وتکامل در دوران طفولیت ظهور زبان می باشد. تکلم وجه تمایز انسان وحیوانات است.بازی کودک،دراین مرحله که لغات رافرامی گیرد جنبه جدیدی پیدا می کند. بچه بطور طبیعی با توانایی تکلم متولد می شود.اما اگر نتواند لغات بکار رفته رابشنود در مرحله تولید صدا به گونه ای رضایت بخش پیشرفت نخواهد کرد. وقتی مادر کودک به آرامی بااو صحبت می کند کودک لبخند می زند واحساس آرام بخشی دراوپدید می آید و صداهابرای او بتدریج دارای معنا می گردند،کودک در شیر خوارگاه از ریتم و تن قافیه های شعر خیلی لذت می برد .از طریق اشعار ساده و قافیه های مناسب دامنه لغات طفل گسترش می یابد وبه معانی واژه ها ی قبل از آنکه بتواند آنها را بازگوکند وقوف می یابد.مادر دانا درتماس روزانه خود با کودکش صحبت می کند حتی اگر فقط کودک واکنشهای خیلی ساده بروز دهد. دراین حالت مادر به کودکش درتمیز قائل شدن بین صداها کمک می کند .همچنین مادر می تواند صداهائی را تقلید نماید وتوجه کودک رابه صداهای تولیدی جلب کند و بین طفل و خودارارتباط برقرار کند.اگر این کار به طور منظم انجام شود کودک صداهای بیشتری رااز مادر فرا می گیرد و زبان و دهان کودک برای تکلم ورزیده می شود.با تشویق های مادر کودک قادر می شود کلمه های اولیه را شکل دهد.صداها را فراگیرد و تولید نماید.وقتی طفل صدای(مام)راازحلقوم خارج می سازد مادرمغرورانه به روی طفل لبخند می زند و باشادی و اشتیاق مام را تکرار می کند.وبدینسان طفل واژه رافرامی گیرد .درطول دوسالگی دسترسی می یابد،دراین مرحله که بچه زبان باز می کند وصدای مختلفی تولید می کند اکثر والدین مصمم هستند که کودک خود اجازه ندهند این نوع زبان رابکار برد. آنها می کوشند که کودکانشان کلمه صحیح وبا معنی رابیان کند تا واژه های بی معنی ،غافل از اینکه این مرحله ،مرحله ای معین و ضروری است که طفل بایستی برای تکلم بعدی از آن عبور نماید.همانطور که والدین نمی توانند از کودک بخواهند بعد از مرحله نشستن بدون وساطت مراحل خزیدن و ایستادن یکباره راه بروددرمورد تکلم هم نباید از کودک انتظار داشت که بعداز تولید صداهای نامفهوم یکباره واژه ای که آمادگی پذیرش آن را ندارد وادار شود.

اهمیت تحصیل زبان زودتر از موعد مقرر امکان ندارد.اما هر چه محیط غنی تر و حرکات کودک به صورتهای بازی بیشتر باشد رشد یادگیری کودک نیز بیشتر خواهد شد.و تکلم و استفاده مناسب از کلمات به تدریج موجبات اجتماعی شدن کودک را فراهم می کند.

با بزرگتر شدن کودک و بحث کردن با کودکان دیگرو بزرگسالان یکی از اصولی است که از طریق آن کودکان مفاهیم ذهنی خود را با دیگران مقایسه می کنند و نظری مبتدی بر عینیت از واقعیتها به دست می آورند.همچنین برخی از محققین اظهار می دارند که تفکر کودک به زبان او بستگی دارد . برای برخورداری از زبان غنی و وسیع بایستی دامنه خزانه لغت کودک را افزایش داد تا ابزار لازم را برای طبقه بندی و تعمیم که ساخت پیچیده ای دارند به دست آورند و مفاهیم زمان و فضا را درک کنند.

اختلال در خواندن

اختلال در خواندن عبارت از یادگیری یا آموزش ناکافی کلامی می باشد.اغلب کودکانی که این اختلال رادارنداظهار می کنند:می توانیم خوب فکر کنم ولی کلمات را فراموش می کنم ونمی توانم آنها را مرتب کنم.کودکان در کلاسهای ابتدایی ویا قبل از آن خواندن ،نوشتن وهیجی کردن را می آموزند و به وسیله کلمات نوشته شده ویا گفته شده افکار شان رابه روشنی بیان می نمایند.لیکن در مورد بعضی از افراد که حدود یک دهم کل جمعیت کودکان در سنین شروع مدرسه راتشکیل می دهند،این یادگیری مشکل است ،برای این افراد پیشرفت در رشد شخصی در مدرسه ومحل کار نیز مشکل است(اگر این مشکل به حدی باشدکه فرد را دچار مسئله کند وتوانایی یادگیری اوهماهنگ باسایر توانایی هایش درخانه ومدرسه نباشد،آن را اختلال درخواندن یا مشکل خاص زبانی می نامند.)

مشخصات کودکان دارای اختلال خواندن

1-کودک می گوید(می توانم به خوبی فکر کنم)یعنی هوش،بینایی،کنترل حرکتی ورشدفیزیکی اومانندافراد دیگر خوب تاضعیف متفاوت است.او در رابطه بازندگی در محیط مدرسه وخانه مشکلات زیادی نداردبهجز مشکلاتی که از ناتوانی گویایی اوناشی شده وباعث دلسردی وپریشانی می گردد.

2-کودک می گوید((من کلمات رافراموش می کنم))اونمی تواندتمام کلمات

رابادیدن بیاموزدوبه خاطر بیاوردوبه همین دلیل در خواندن درسهای معمولی دچار اشکال می شود.

3-کودک اغلب نمی تواند کلماتی را که می خواهد ادا کند به خاطر بیاورد((اوه))می دونی چیزی که با آن می نویسم.....دیروز،منظورمفرداست....

4-او نمی تواندکلمات رامرتب کندکلمات با اشتباهات مکررادا می شوند ویاازنظردستوری غلط هستندمرتب کردن حروف در موقع هجی کردن مشکل تر است.

5-احتمال دارد کودک بطور کلی دست و پاچلفتی باشد ویافقط درگرفتن مدادهماهنگی خوبی نداشته باشدوبه این دلیل نوشته هایش دارای نظم کافی نبوده وکندوناقص باشد.

6-امکان دارددرریاضیات اشکال داشته باشد.اودرسازماندهی و اداره امور زندگی روزمره اش مشکل داردودرانجام تکالیف و جهت یابی گیج می شود.

اختلال خواندن نوعی بیماری نیست بلکه نوعی از تفکر است :غالب اوقات اختلال خواندن ناشی از تیز هوشی کودک است.بسیاری از افراد مشهور ،فعال و خلاق دچار این اختلال بوده اند.

یکی از محققین به نام مک دونالد گریچلی می گوید که اختلال در خواندن یک مشکل ژنتیکی است و به عقب ماندگی عمومی هوش مربوط نمی شود ویا همراه بابی ثباتی عاطفی یا نقص فیزیولوژیک (ازجمله نقص بینایی)نیست دردیدن مشکلی وجود ندارد بلکه اشکال در تفسیر سمبلهای بینایی است.

از نظر عصب شناختی این اختلال به ناحیه گیجگاهی نیمکره غالب مغز نسبت داده می شود .بسیاری از معلمان شاگردان زرنگی درکلاس دارند که دریادگیری مهارتهای اساسی زبان مثل خواندن،نوشتن،هجی کردن و بعضی مواقع درگوش دادن و سخن گفتن ناتوان هستند.البته میزان وجود مشکل درافرادمختلف متفاوت است و حداقل یک دهم از افراد مشکلات جدی دارند این مشکلات عموما مانع پیشرفت درسی می شود و اغلب روی سلامتی روانی و وظایف اجتماعی و اقتصادی و خلاقیت فرد نیز تاثیر گذارند.

تاریخچه مطالعات در مورد اختلال خواندن:

اولین بار اختلال خواندن به وسیله پزشک انگلیسی به نام مورگان مطرح و مورد تحقیق قرار گرفت .مورگان پسر بچه 14 ساله را معرفی کرد که علیرغم داشتن هوش کافی در تلفظ خواندن  و هجی کردن اشکال داشت. چون شاهدی بر وجود ضایعه مغزی در وی مشاهده نمی شد ،مورگان اظهار کرد که این نقص باعث اختلال در دخیره درک بینایی کلمات می شود. اولین توصیف جامع از اختلال خواندن خاص توسط پزشک انگلیسی دیگر به نام « هنشل وود» در سال 1900 به عمل آمد.توصیف او در مورد ناتوانی خواندن شبیه به توصیف مورگان بود.او نیز با این اختلال به عنوان کوری کلمه مادر زادی برخورد کرد. مورگان و هنشل وود هر دو احتمال دادند که نقص موضعی مخصوصاَ در قسمتهایی که مسئول ذخیره تصورات بینایی هستند وجود دارد.

اورتون :محقق امریکایی نیز در مورد اختلال خواندن نظر داد که ناتوانی خواندن به تاخیر در رشد مربوط است که این تاخیر ناشی از عدم تثبیت طبیعی برتری طرفی برای زبان می باشد. به علت وجود نقص در تثبیت برتری طرفی ،احتمالاَ ناتوانی خواندن نشانه ای از درک بینایی غلط است که همراه با اشتباه فضایی در لب خوانی و درک غلط از ب بجای ث  یا بات به جای تاپ می باشد. وی معتقد است که به طور کلی با بلوغ فرد اشتباه در شکل حروف در غالب کلمات رفع می شود اما ممکن است اشتباه در جهت یابی باقی بماند علاوه بر این اورتون معتقد بود که تئوری وی به اشکال در مهارتهای مربوط به خواندن مثل هجی کردن و نوشتن با دست مربوط است. مثلاَ او ناتوانی هجی کردن را به نقض در تثبیت سمبل های بینایی حروف و کلمات نسبت داد.کودکانی که چنین اشکالی داشتند به عنوان افرادی که در درک بینایی کلمه اشکال داشتند مورد بررسی قرار گرفتند.

«رابینویچ» از اولین کسانی بود که امکان ارتباط ناتوانی خواندن رشدی با اختلال زبانی را مورد بررسی قرار داد. 

«مایکل باست»و همکارانش نظر دادند که دو نوع اختلال خواندن وجود دارد آنها این دو نوع اختلال را به اختلال خواندن بینایی و اختلال خواندن شنیداری نامگذاری کردند.تصور آنها بر این بود که اختلال خواندن بینایی به علت نقائص در درک بینایی و حافظه بینایی ایجاد می شود .کودکانی که این اختلال را دارند ،در صورت تلاش مطلوب برای بهبودشان،قادر به یادگیری خواندن از طریق شنوایی خواهند بود.

کودکانی که اختلال خواندن شنیداری دارند در موارد متعددی ،نظیر تشخیص صداهای گفتاری ،ترکیب صداها ،نشانه گذاری،و نامگذاری و پردازش شنیداری اشکال خواهند داشت.

از نظر کیفی ،اشکالات خواننده های ضعیف در دوره مختلف رشدی،متفاوت است مشکلاتی که خواننده در وهله اول با آنها مواجه می شود ناشی از اختلال در درک بینایی است. در طی سنین 9 تا 12 سال باید مشکلات زبانی و درکی آشکار شوند که از آن به بعد ،علت اصلی اختلال خواندن را تشکیل می دهند.

تئوری ستز satz بر خلاف تئوری های چند عاملی دیگر،تصریح می کنند که تنها عامل «کندی عمومی رشد» علت نهایی اختلال است .

 جمع بندی و نتیجه گیری از تئوری های اختلال خواندن:

تئوریهای تک عاملی و چند عاملی جنبه های مشابه و متفاوتی با هم دارند.بیشتر این توصیفات در تاکید بر روی اختلال عملکرد درک ،مشابهت دارند.تعداد زیادی تاکید می کنند که نقص در سازماندهی فضایی بینایی است،عده ای نیز از این دیدگاه حمایت می کنند که امکان دارد اختلال در خواندن یک اختلال رشدی ساختاری باشد که از نظر کیفی با اشکالات خواندن ناشی از عوامل خارجی متفاوت است.اکثر محققین علت اساسی ناتوانی خواندن را به اشکالات نورولوژیکی نسبت می دهند و فقط عده کمی به تظاهرات رفتاری مشکل توجه کرده اند.

تئوری های چند عاملی بر روی عوامل شنیداری و زبانی بیش از تئوریهای تک عاملی تکیه می کنند.اما در عوض امکان وجود اختلال عملکردی در جریان بینایی را نادیده می گیرند.

توصیف و سبب شناسی در تمام تئوریها بر پایه چهار اصل استوار است:

1-   درک بینایی و حافظه بینایی مختل

2-   ترکیب بین حسی مختل

3-   یادآوری مختل نظم توالی ها و سری ها

4-   پردازش کلامی مختل

ارزشیابی مشکل:

منظور از اختلال خواندن ،هم اشکال در صحبت کردن و هم خواندن کلمات است .در کودک خردسال امکان دارد الگوی ناقص گفتار در طی رشد کودک باعث اشکالات خواندن و هجی کردن بشود.این نکته ثابت شده است که افراد دارای اختلال نسبت به افراد طبیعی تمایل زیادتری دز غلط گوئی کلمات دارند گفتار آنها ممکن است قابل فهم نباشد.چون اگر چه ممکن است الگوی زبانی کلمات صحیح باشد اما تولید صدا هانادرست است.یا ممکن است صدارادرست تولید کننداما تکیه هادر محل های نامناسب صورت می گیرد .آنها اغلب فاقد قدرت تفکیک بین حروف وصدای آنها می باشند.همچنین امکان دارد هجاها رادرگفتار ونوشتار جابجا کرده  ومعکوس نماید.اشکال این کودکان از نظر گفتاری به حدی نیست که به گفتار درمانی مراجعه کنند.اما دربیشتر موارد معلم به خاطر مشکلات خواندن آنهارابه باز خوانی وارجاع وامی دارد.این کودکان در وهله اول باید از نظر عملکردذهنی تست شوند واگرهوش آنهاطبیعی باشد می توان به وجود اختلال خاص خواندن مشکوک شد.بعد از ارزیابی ،اگر مشخص شد که کودک دچار اختلال خواندن است،مشاوره برای والدین اولین کار لازم است.اگر کودک بزرگ باشد می توان مشکل وی رابرایش توضیح دادوبه او اطمینان دادکه باهمکاری وانجام تمرینات مربوط به خواندن ونوشتن نقص اورابرطرف خواهد شد و این مسئله موجب پیشرفت وی خواهد گردید.

والدین باید صبور باشندواوراتحت فشار قرارندهند وازبیش از توانائیش انتظار نداشته باشند.ممکن است او فاقد واژگان کافی درذهن بوده ودرجمله سازی دارای مشکلاتی باشد برای ارزیابی میزان لغات و جملات نسبت به سن کودک می توان از جدول مربوطه استفاده کرد.

شیوه های آموزشی معمول برای کودکان دارای اختلال خواندن

درحال حاضر درکشورهای مختلف شیوه های متفاوتی برای آموزش این نوع کودکان وجود دارد.لیکن اکثر متخصصین در استفاده از شیوه های زیر اتفاق نظر دارند.

1-شیوه انفرادی:خواندن انفرادی شیوه ای می باشد که درآن به دانش آموز اجازه داده می شود مستقل از گروه پیش برود. این شیوه دیداری-شنیداری(LOOKLISTEN-LEARN)است.دراین شیوه دانش آموزان هر کدام بطور جداگانه می خوانندوبصورت انفرادی توسط معلم آموز ش داده می شوند.سپس دانش آموزان در گروههای کوچک شرکت می کنند تا مهارت خود را توسعه دهند.

2-شیوه تجربه زبانی:اولا این شیوه بینایی-شنیداری است.دراین شیوه ازدانش آموزان خواسته می شود درباره یک تجربه مشترک بحث کنند و بعد درمورد آن داستان کوتاه بگویند ویا  بنویسند.سپس داستان ،موضوعی برای استفاده درآموزش خواندن می شود .

3-شیوه آموزش الفبای اولیه:این شیوه یکی از چند پیشنهادی برای مقابله (برخورد)بامشکل است که درآن هر حرف زبان بهچندین شیوه نوشتاری نمایش داده می شود.راه حل الفبای اولیه از طریق ایجاد یک رابطه حرفی –آوائی  ثابت یک تغییر موقتی در نوشتار زبان برای خواننده مبتدی ایجاد می کند.

4-شیوه کد گذاری رنگ:این شیوه به اضافه کردن بعد رنگ بر ثبات نوشتاری زبان تاکید می کند.درکد گذاری رنگ یک رنگ ثابت ومشخص رابرای یک حرف اختصاص می دهند که دراینجا به شیوه های مختلف نمایش صدا در شکل عادی نوشتاری توجه نمی شود.

5-شیوه موضوعات برنامه ای:در این شیوه اطلاعات بصورت بخش بخش ودرقالبها ومراحل کوچک ارائه می شود که دانش آموزباید درهر قسمت به سوال جواب بدهد.جوابها ی درست او مشخص می شوند تا آنها رابفهمد.دراین شیوه دانش آموزان به نسبت توانایی خود پیشرفت می کنند و نقش معلم اندازه گیری میزان پیشرفت و اجرای تست های پیشرفت درفواصل زمانی خاص می باشد.

6-شیوه انتخابی :در این شیوه  دانش آموز در معرض ترکیبی از شیوه ای قبلی قرار می گیرد. معلم ورزیده کسی است که از این شیوه بصورت موثری استفاده کند.

7-شیوه فرنالد:معلمانی که از این شیوه استفاده می کنند معمولا با یک مرحله رد گیری شروع می کنند به این معنی که معلم کلمه را می نویسدو دانش آموزان گوش می دهند. سپس دانش آموزان کلمه را مشاهده می کنند و با تعقیب کلمه می خوانند(این کار را بطور مداوم انجام می دهند تا موقعی که بتوانند کلمه رابنویسند)سپس درهمان حال که کلمه را می نویسند آن را می خوانند.البته درمراحل پیشرفته نیازی به تعقیب کلمه نیست .در سرتاسر مراحل کلمات بصورت یک کل آموخته می شود بطور طبیعی تلفظ مشد و ضمن ردگیری هجاها خوانده شده و یانوشته می شوند شیوه ردگیری کوششی برای کسب حداکثر تحریک در یادگیری کلمه است.مثال :با.با-دو.چر.خه               

 شیوه فرنالدیک شیوه تجزیه ای محسوب می شود.

8-شیوه گیلینگها:این شیوه بر خلاف شیوه تجزیه ای فرنالد ،یک شیوه ترکیبی است.دراینجا آموزش صداهای حروف و بعد قراردادن آنها در داخل کلمات مد نظر است.بسیاری از معلمان این شیوه آشنای آوائی مربوط می دانند.تفاوت آنهادراین است که این شیوه براساس رابطه نزدیک عناصر بینایی،شنیداری وحرکتی استواری می باشد.

دلایل اختلالات زبان

عقب ماندگی ذهنی و تاخیر در مهارتهای زبانی

بعضی از کودکان در زمانی که انتظار می رود، به طور طبیعی قادر به گفتن کلمات و یا ساختن جملات و سخن گفتن نیستند ،به احتمالی دچار عقب ماندگی هوشی می باشند.برای آنکه کودک قادر به تکلم باشدباید از میزان لازم بهره هوشی بر خوردار باشد.کودکانی که دچار عقب ماندگی ذهنی شدید هستند معمولاَفقط برای بیان خواسته های خود از گریه ،فریاد و صداهای نامفهوم استفاده می کنند.

اختلالات عاطفی و نارسایی تکلمی

گاهی اوقات تاخیر زبان و یا نارسایی تکلمی‌ در کودکان منشا عاطفی وهیجانی دارد،این نوع اختلال معمولاَ به دلیل هیجانات شدید و ضربه ها و شوک های عاطفی در این کودکان عارض می گردد،این قبیل اختلالات تکلمی را گاهی نیز لالی عاطفی یا سکوت مرضی می گویند.احتمال وقوع این گونه نارسایی در میان کودکانی که در محیط های پرتشنج و یا مناطق جنگی قرار دارند و در معرض انفجارات پی در پی هستند ،بیشتر است.

اختلالات تکلمی و ضایعات مغزی و عصبی (آفازی)

گاهی بر اثر ضایعات مغزی و صدمات وارده بر سلسله اعصاب مرکزی کودک فاقد توانایی سخن گفتن می شود .این قبیل کودکان همواره دارای مشکلاتی در زمینه خواندن،هجی کردن ،حساب کردن ،اشاره و صحبت کردن می باشند.ممکن است کودک دچار گیجی و بی قراری هیجانی شده و قادر به خاطر آوردن کلمات معمولی نباشد و یا به غیر از راهنمایی های بسیار ساده هیچ مطلب دیگری را متوجه نشود .از ویژگی های بارز این کودکان حالت دمدمی بودن آنهاست.از لحظه ای به لحظه دیگر تغییر میکنند.ا اختلالات تکلمی فقط یکی از نتایج احتمالی ضایعات مغزی است.

اختلالات دستگاه صوتی و نارساییهای تکلمی

در بعضی موارد اختلالات دستگاه صوتی موجب نارسایی های تکلمی می شود .تقریباَ یک نفرازهرهزار کودکی که متولد می شوند به نحوی دچار نقیصه ای در سقف دهان و یا در لب بالایی می باشند.کودکان مبتلا به چنین عارضه ای معمولاَاز تلفظ کامل کلمات عاجز بوده و غالباَحروف را به جای یکدیگر به کار می برند ،آنها معمولاَ در اصطلاح تودماغی و با خرخر صحبت می کنند .

اختلالات شنوایی و نارساییهای تکلمی

نارساییهای تکلمی ‌که منشا آنها اختلالات شنوایی است، معمولا متاثر از حداقل سه ویژگی خاص از اختلالات شنوایی است. این ویژگیها عبارتند از سن وقوع نقص شنوایی ، میزان و نوع اختلالات شنوایی. چنانچه وقوع اختلالات شنوایی به میزان ضعیف قبل از سن به سخن آمدن کودک باشد، ممکن است موجب تاخیر در صحبت کردن کودک گردد. چنانچه وقوع اختلال شنوایی به میزان ضعیف بعد از رشد طبیعی کودک در صحبت کردن باشد ممکن است چندان تاثیری در صحبت کردن کودک نداشته باشد.

در صورتی که وقوع اختلال شنوایی به میزان متوسط و یا خیلی زیاد ، قبل از یادگیری زبان باشد تاثیر بسیار شدیدی بر رشد طبیعی زبان کودک می‌گذارد. و ممکن است سبب شود که کودک بدون استفاده از برنامه‌های مستمر و دایمی ‌و ویژه گفتار درمانی هرگز قادر به رشد زبان و صحبت کردن نشود. اگر چنین اختلالاتی به همین میزان بعد از تحصیل زبان و صحبت کردن عارض فرد شود، ممکن است تنها تاثیر کمی‌ در کیفیت او گذارده و تغییراتی در تن صدا و ادای کلمات ایجاد گردد. کودکان سخت شنوا نیز ممکن است در تحصیل مهارتهای زبانی دچار اشکال شوند و در تلفظ و ادای صحیح کلمات مشکلاتی داشته باشند.

لکنت زبان

لکنت زبان نوعی اختلال گفتار است که مشکلاتی رادر برقراری ارتباط با سرعت مناسب وبه طور پیوسته و روان ایجاد می نماید. درواقع لکنت عبارت است از تکرا،کشش و یا قفل شدن غیر ارادی کلمه یا بخشی از کلمه که فرد قصد بیان آن را دارد.در اینجا معمولا همراه با تلاش برای بیان درست کلمات ،تغییراتی نیزدر سر گردن به شکل پلک زدن،شکلک در آوردن ،لرزش فک ،لبها و یا کج کردن سر دیده می شود.

در این بیماری سلیس و روان بودن تکلم از بین رفته است .شخص فکر می کند روی گفتار خود تسلط و کنترل لازم را ندارد و در نتیجه دچار واکنش های رفتاری و عاطفی می گردد.

علائم هشدار دهنده لکنت:

لکنت زبان صرفا یک مکث یا انفصال در جریان طبیعی کلام که ما آن را نا روانی کلامی می نا میم نیست. بلکه لکنت زبان توام است با واکنش های لحظه ای فرد به هنگام مواجه شدن بامشکل گویایی.

بعضی ازعلائم به شرح زیر است:

1-تکرار مکررحروف و کلمات:

بعضا کودکان به هنگام صحبت کردن حروف ،کلمات ویا حتی جملاتی را تکرار می کنند مثلا AND را چندین بار تکرار می کنند بعضی اوقات بخشی از کلمه معمولا بخش اول را تکرار می کنند اگر کودک شما این چنین تکرار کردن کلمات رادر موقعیت های مختلف وباکلمات متنوع وبیش از حد عادی(بطور غیر عادی)از خود نشان می دهد به احتمال زیاد دچار مشکل گویایی شده است.

2-طولانی ادا کردن کلمات:

در بعضی مواقع کودکان به جای تکرار کلمات یا صدا ها ممکن است بخش اول صدای کلمه رابطور قابل ملاحظه ای کش داده و طولانی ادانماید مثلا((م))کلمه مادر را بکشند.

این دو علامت اولیه یعنی تکرار کلمات و صداها وکشیده ادا کردن صداها ممکن استبعضی وقتها در همه کودکان مشاهده شود .اما اگر این نوع رفتارهای کلامی بیش از حد عادی یعنی به دفعات فراوان ودر موقعیت های مختلف درکودکان مشاهده شد ووالدین احساس کردند که این علائم برمهارت و توانمندی کودک در بر قراری ارتباط کلامی بادیگران تاثیر گذاشته است،آن وقت لازم است بطور جدی در فکر اصلاح گویایی  کودک باشند.

3-لرزش عضلات دستگاه گویایی:

گاهی اوقات به هنگام صحبت زمانی که به نظرمی رسد که کودک در ادای کلمه دچار گیر یا وقفه زبانی می شود فک و عضلات کوچک اطراف دهانش حالت تکان یا لرزش پیدا می کند لذا کار شناسان گفتار درمانی در بررسی وضعیت گویایی کودک به چگونگی احتمال و قوع استمرار این قبیل لرزشهادر دستگاه گویایی کودک توجه خواهند داشت.

4-تغییر در تن و آهنگ صدا:

اگر کودک دچار اختلال گویایی شده باشدوقتی که سعی می کند کلمه را که در آن دچار زبانی شده است تلفظ نماید،ممکن است قبل از ادای کلمه تن و آهنگ صدای او بالا برود.این تغییر صدای غیر عادی ممکن است به تدریج بیشتر شود.

5- تقلا و تنش:

گاهی اوقات کودک ممکن است برای رهایی از گیر یاوقفه ای که درآن دچار شده است کوشش وتقلای زیادی نشان دهد.یادچار اضطراب شده ودستگاه گویایی مثل لب ها وزبان وگلو و همچنین سینه اش بطور غیر طبیعی دچار تنش فوق العاده ای شود که وجود تنش وتقلای غیر عادی در صحبت های کودک احتمال وقوع یک مشکل جدید و طولانی درروانی کلام او باشد.

6-لحظه ترس :

کودک ممکن است به هنگام صحبت و مواجه شدن با کلمه به اصطلاح "ترس"آور (کلمه ای که کودک احتمال گیر یا وقفه رادر تلفظ آن می دهد )امواجی از ترس رادرچهره خود نشان دهد ووالدین متوجه حالت ترسیدن او شوند این حالت باعکس العمل های هیجانی برای رهایی از گیر ووقفه است.

7-اجتناب وگریز:

تجارب ناخوشایند کودک درتقلای غیر عادی درصحبت کردن و ترس وهیجانهای شدید ممکن است موجب شود که کودک از تلفظ و بکار بردن کلمه ای که درآن امکان گیر ووقفه رامی دهد خودداری کند و تا هنگامی که اطمینان حاصل نکرده که می تواند به سهولت آن کلمه رابه کار برد،استفاده ازآن کلمه رادرصحبت های خود به تاخیر اندازد.

فشار های عاطفی – محیطی در کودکان دارای لکنت زبان

بی تردید انواع خاصی از فشارهای عاطفی و محیطی همانند یک حادثه ناگهانی ویافشار های عاطفی روانی درمحیط زندگی برشیوه سخن گفتن کودکان تاثیر خواهد داشت.کودک خردسالی که هنوز سعی دارد بیاموزد که چگونه احساسات خود راکنترل نماید وبسیاری از وقایع و حوادث روزمره برایش نگران کننده می باشد .دربرابر فشارهای عاطفی و محیطی فوق العاده آسیب پذیر است.

یکی از نکات بسیار مهمی که والدین محترم باید همواره در نظر داشته باشند ،مسئله وجود اصل تفاوتهای فردی است.

کودکان از جهات مختلف جسمی ،عاطفی و اجتماعی باهم متفاوتند،بعضی از کودکان ظرفیت عاطفی بسیار اندک و حساسی برخوردار اند.این کودکان دربرابر حوادث ناخوشایند عاطفی ،تنبیه تهدید و فشارهای عاطفی و خانوادگی و گروهی آسیب پذیری بیشتری دارند.بطور کلی لکنت زبان عمدتا یک پدیده پیچیده روانی –حرکتی است تحقیقات نشان می دهد که بیش از هشتاد درصد از کودکان که دچار لکنت زبان هستند لکنت آنها به تدریج وبدون اقدام خاصی بر طرف می شود.

علل لکنت زبان

در واقع دلایل بروز لکنت زبان در کودکان تا کنون به طور دقیق روشن نشده است.  اما آنچه که تا حدودی مشخص است آن است که لکنت نمی تواند علت واحدی داسته باشد بلکه همواره معلول علل بدنی و عاطفی و اجتماعی ویا ترکیب این عوامل است.

بسیاری از افرادی که لکنت زبان دارند دچار  بعضی از ناراحتی های عصبی و ناسازگاری های اجتماعی هستند.اما تشخیص این که آیا این گونه ناراحتی های روانی علت لکنت زبان است و یا لکنت خود حاصل حالات و فشار های ناشی از اختلالات روانی است،بسیار مشکل است.در بعضی از مواقع لکنت زبان ممکن است حاصل نارسایی و اختلالات دستگاه عصبی باشد.و یا در مواردی نیز لکنت زبان کودکی بر اثر بعضی نا هنجار ی ها ی خفیف فیزیولوژیکی پدید آید.

کودکان مبتلا به لکنت زبان در کلاس درس و وظیفه معلم

برای کودکی که مبتلا به لکنت زبان است ،صبر و حوصله معلم بسیار مهم و با ارزش است .معلم باید صبورانه و با توجه و دقت فرصت دهد که کودک به راحتی آنچه را که می خواهد بگوید ،تمام نماید و از هر گونه شتاب زدگی و تمسخر و استهزای کودک اجتناب کند .البته مقصود آن است که معلم لکنت شاگرد را کاملا فراموش نماید بلکه ضمن آن که کودک را به نحوی متوجه می نماید که او متوجه مشکل اوست وقتی که کودک صحبت می کند هیچ گونه نگرانی و اضطراب از خود نشان نمی دهد.معلم باید به طور آگاهانه توجه شاگردی را که مبتلا به اختلالات گویایی است به صحبت کردن دیگران جلب نماید.این یکی از روشهایی است که شاگرد چگونگی تلفظ و ادای کلمات مختلف را می آموزد.از سوی دیگر دانش آموزان اگر به صحبت کردن خود نیز توجهی ننماید ،چندان در اصطلاح و بهبود نارسایی گویایی خود موفق نخواهد شد.لذا دانش آموزباید یاد بگیرد وقتی که صحبت می کند اشکالات خود را بتدریج و در حد توانایی خود بر طرف نماید.

معلم باید از شاگردی که دچار اختلالات گویایی است تصویری گویا داشته باشد به نحوی که وقتی کودک را به مشاوره و گفتار درمانی معرفی می نماید .

روشهای اصلاح و درمان لکنت زبان

امروزه از روشهای مختلف برای اصلاح و درمان و باز پروری اختلالات گویاییو لکنت زبان استفاده می نمایند.

1-روشهای زبانی یا تلفظی

در این روش که بیشتر درمورد کودکان 7 ساله و به بالا به کار می رود در این روش تمرینها ی مربوط به رها ساختن عضلانی و جلوگیری از گیر و فشار ،از اهمیت بسزایی بر خوردار است.

2-روش دو جانبه یا مکمل

در این روش به باز پروری و پرورش جنبه های دو گانه  فکری و زبانی اهمیت فراوان داده می شود . در این روش بیشتر در مورد کودکان 3تا7 ساله استفاده می شودو معمولا نتایج ثمر بخشی دارد.هدف این روش در واقع پرورش دوگانه ای از قدرت و صحت تفکر و قدرت و صحت بیان است.

3-روشهای روان درمانی                                         psychotherapy

این روش به ویژه در مورد افرادی که دچار کشمکش های عاطفی و اخلالات روانی عصبی هستند به کار می رود.روش روان درمانی برای کودکانی که در سنین پایین هستند معمولا ثمر بخش نمی باشد.

4-روش دارو درمانی

برخی را اعتقاد بر این است که یکی از عوامل لکنت تنش ها و اضطراب و هیجانات عاطفی است،لذا دارو های آرامش بخش می تواند تا حدودی کودک را از اضطراب و هیجانات عاطفی بدور داشته ودر نتیجه لکنت زبان او را تقلیل دهد.

5-رفتار دروانی

یکی دیگر از روشهای متداول و نسبتا جدید در اصلاح و باز پروری لکنت زبان روش تغییرات و اصلاحات رفتاری  می باشد.نظریه مدافعان این روش در این است که یکی ازعلل لکنت زبان کودک رفتار های سازش نا یافته و یا بهنجار اوست.در این روش سعی بر اصلاح رفتار ها و با لطبع تقلیل لکنت زبان کودک است.

6- روش خود درمانگری

این روش که در واقع می تواند نوعی روش رفتار درمانی نیز تلقی شود ،بر این اساس استوار است که فرد لکنتی با انگیزه قوی و ایجاد تغییرات لازم در زمینه بازخوردها و نگرش هایش نسبت به لکنت خود،با برنامه ای منظم و مشخص و به طور جدی و مصمم تلاش کند که اختلالات گویایی خود را اصلاح نماید . سخن اصلی مدافعان این روش این است که (لکنت چیزی است که فرد انجام می دهد واومی تواند در آنچه که انجام می دهد تغییرات و اصلاحاتی ایجاد نماید).البته طرح این روش برای افراد بزرگسال لکنتی است.بخصوص کسانی که به دلایلی نتوانسته یا نخواسته اند کمک موثری از مراجعه به گفتار در مانگران دریافتنمایند.تجارب حاصل از انجام این روش توسط افراد لکنتی بزرگسال با اراده ای قوی،فوق العاده موفقیت آمیز بوده است.اضطراب زدایی و غلبه بر ترس و افزایش مهارت اجتماعی پایه های اصلی این روش است.

کمک والدین به کودکی که لکنت دارد

دستورالعمل ها:

فشار وقت :که می تواند بر صحبت کردن کودک تاثیر منفی بگذارد . فشار وقت دو گونه است :

1-   فشار وقت در صحبت کردن

2-   فشار وقت در طرز زندگی

مثال :تنظیم برنامه روزانه برای کودک که هر ساعت یک کاری انجام می دهد .

اعمال هر گونه فشار و محدودیت از زندگی کودک اضطراب و نگرانی او را افزایش خواهد داد .

ناروانی های گویایی کودک را بپذیرد .

پیرامون تفاوتهای فردی در زمینه گویایی مطالعه نماید.

به تفاوت صحبت کردن کودکان و حتی بزرگسالان دیگر  توجه کنید.

نا روانی آنها را بشمارید.

به دفعاتی که آنها دچار وقفه و گیر می شوند و کلماتی را تکرار می کنند توجه کنید.در نهایت متوجه خواهید شد که :

 

1-   همه افراد به خصوص کودکان از الگوی صحبت کردن متفاوتی برخوردارند.

2- بسیاری از ناروانی گویایی آن ها طبیعی است.صبر و تحمل بیشتری در برابر ناروانی گویایی کودک داشته باشید.

از گیر و و قفه های کودک ناراحت نشوید و او را محکوم به تند و سریع حرف زدن نکنید . با آرامش کامل به آنچه کودک می گوید گوش دهید نه به اینکه چگونه می گوید،بگذارید خودش حرفش را تمام کند،شما جمله او را کامل نکنید،هنگام صحبت کردن با او تماس چشمی داشته باشید ،کودک زمانی که خودش آغاز به صحبت می کند،راحت تر از زمانی است که از اوسوالی پرسیده می شود ،پس برای اینکه خود بخود سر صحبت را باز کند،با او در مورد فعالیتهایی که به آنها علاقه مند است صحبت کنید ودر فواصل چند لحظه سکوت کنید و در فواصل چند لحظه سکوت کنید تا اگر مطلبی دارد بیان کند،برای پاسخ دادن به سوال به کودک فشار نیاورید ، پس  از اینکه صحبتش تمام شد،با آرامش و با به کار بردن تعدادی از لغات خودش با او پاسخ دهید. بهترین شیوه که می توان به وسیله آن رابطه خود را با کودک نزدیک تر و غنی تر کرد ،این است که با صبر و حوصله و فرصت کافی به صحبت های او گوش کنید.از به کار بردن کلمه لکنت به جای ناروانی های کلامی بپرهیزید .از بر چسب زدن های ناروا اجتناب کنید.

در این بیماری سلیس و روان بودن تکلم از بین رفته است.شخص فکر می کند روی گفتار خود تسلط و کنترل لازم راندارد ودرنتیجه دچار واکنش های رفتاری وعاطفی می گردد.ممکن است صداهابلوک شوند وکودک بخواهد حرف بزندولی صدایی از گلویش خارج نشود ودرنتیجه سکوت و یا نقطه ای درکلام رخ دهد ممکن است تکلم بامکث های طولانی تکرار یک حرف (مثل گ،گ،گل)یایک سیلاب (مثل وی ،وی ،ویدیو)باطولانی شدن کش آمدن یک حرف (مثل م،م، م،مریض)خود رانشان دهد،ممکن است تلاش های رفتاری زیادی رادرزمان تکلم ببینیم مثل پلک زدن،تکان دادن دستهاوسر،اداهای خاص روی صورت.....

گرچه گاهی کودکان طبیعی نیز دچار عدم روانی گفتار می شوندولی این ناروانی کلام گذراست.ودرواحدهای بزرگتر زبانی رخ می دهد ،مثلادر سطح کلمه ،عبارت ویاجمله.

این بیماری معمولابین سن7-2 سالگی شروع می شود که اوج آن4-3 سالگی است.شیوع آن یک درصدمی باشداین اختلال معمولا در دوره نوجوانی روبه بهبود می گذرد وشیوع آن کاهش می یابد،لکنت زبان درپسران شایع ترازدختران است .پسرانسه برابر دختران به بیماری مبتلا می شوند ،نسبت مرد به زن باافزایش سن افزایش می یابد که این نشان دهنده درجه بهبود ی بیشتر دردختران است.استرس و اضطراب علیرغم تصور عمومی ایجاد کننده این بیماری نیست ولی می تواند آن راتشدید کند،زمانی که این کودکان برای حرف زدن تحت فشار قرارمی گیرندیااسترس واضطرابی به آنها وارد می شوند،لکنت زبان آنها شدت می یابد،درنتیجه لکنت زبان بیماری است که شدت آن از یک موقعیت به موقعیت دیگر متفاوت است.کاهش استرس در زمان صحبت کردن به کاهش حملات لکنت زبان کمک می کند.امااستفاده از داروهای ضد اضطراب تاثیر اصلی در درمان ندارد.به نظر می رسد این بیماران به دو دسته تقسیم می شوند دریک دسته کودکانی قرار می گیرند که پیش آگهی بهتری دارند و قادرند تکنیک های غلبه براین مشکل رابیاموزند و آنها را استفاده کنند و درموارد دیگر،کودکانی هستند که مشکل آنها به درمان پاسخ کمتری می دهد ،گفتاردرمانی دراین کودکان هم به روان وسلیس صحبت کردن کمک می کند و هم کمک می کند تاکودک بااضطراب ،تنش واجتناب کمتری وارد مکالمه و گفتگو گردداز آنجا که لکنت زبان یک بعد قوی بیولوژیک و ارثی دارد،روان درمانی به تنهایی درمان موثری برای آن نیست،گرچه ممکن است به کاهش اضطراب تطابق بهتروافزایش اعتماد به نفس کودک کمک موثری نماید.گرچه علت لکنت زبان دقیقا مشخص نمی باشد،بنظرمی رسد مجموعه ای از عوامل مانند آسیب پذیری و استعدادبیولوژیک،تقاضاهاودرخواست های محیطی و مشخصات سرشتی و ذاتی فرد در ایجاد آن نقش داشته است.

منابع و مآخذ:

کتب:

- آموزش در دوران کودکی     برنارداسپادک - ترجمه محمد حسین نظری نژاد

- روانشناسی خواندن           الکساندر پولاچک – ترجمه دکتر مجدالدین کیوانی

- مشکلات یادگیری ورفتاری دانش آموزان- پل اج دورکین- ترجمه پرویز صالحی

- مقدمه ای بر روانشناسی و آموزش و پرورش کودکان استثنایی - دکتر غلامعلی افروز

تعداد بازدید از این مطلب: 1705
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


در هر نفسی دو نعمت موجود است هر نفسي كه فرو ميرود ممد است و چون بر می‌آید مفرح ذات پس خدای را شکر کن، موقع دم و خدای را شکر کن به هنگام بازدم


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود